درد تو، کی توان بتن ناتوان از واعظ قزوینی غزل 369
1. درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!
کوهی چنان بموی چنین، چون توان کشید؟!
1. درد تو، کی توان بتن ناتوان کشید؟!
کوهی چنان بموی چنین، چون توان کشید؟!
1. منزل کناره کرده، ز راه عبور ما
صحرا به تنگ آمده از دست شور ما
1. چون کند پیری ستم، یاد جوانی میکنیم
ما به عمر رفته اکنون زندگانی میکنیم
1. ای آنکه همیشه ملک و مالت هوس است
نیکی کن، کآن ذخیره روز پس است
واعظ قزوینی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 11 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای واعظ قزوینی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: میرزا محمد رفیع ملقب به رفیعالدین مشهور به واعظ قزوینی (زادهٔ ۱۰۲۷ هجری قمری در قزوین، درگذشتهٔ ۱۰۹۰ هجری قمری در قزوین) فقیه و ادیب ایرانی است که به لحاظ شهرتش در وعظ و خطابه به واعظ قزوینی مشهور شد و همین تخلص را در اشعارش برگزید.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار واعظ قزوینی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.