1 ای دل، همه اسباب جهان خواسته گیر باغ طربت به سبزه آراسته گیر
2 وانگاه بر آن سبزه شبی چون شبنم بنشسته و بامداد برخاسته گیر
1 راحت طلبی، به داده دهر بساز آزرده مشو در طلب نعمت و ناز
2 لعل و زر و گل چه سود ده روزه بقا چون سرو تهی دست خوشا عمر دراز
1 در حلقه عشق ره نیابد هر کس این گوشه مقام عارفان آمد و بس
2 گفتی که رسم در سر زلفش به هوس زنار نبسته ای، در این حلقه مرس
1 ای زلف مسلسلت بلای دل من وای لعل لبت گره گشای دل من
2 من دل ندهم بکس برای دل تو تو دل بکسی مده برای دل من
1 مائیم حریم انس را خاص شده در کوی تو پا بسته اخلاص شده
2 آهم به محیط چرخ غواص شده بر ناله من فرشته رقاص شده
1 ما را بجهان زنی و فرزندی نه بر پای دل از تعلقی بندی نه
2 با هیچکس اخلاط و پیوندی نه اندیشه چونی و غم چندی نه
1 ای عشق، دگر روی بما آوردی با دل حق دوستی بجا آوردی
2 ای شعله آه، خانه روشن کردی ای غم، تو خوش آمدی، صفا آوردی
1 بشتاب که از رهش به گردی برسی در کوی وفا به اهل دردی برسی
2 رو خاک شو اندر ره خدمت، شاهی باشد که به پای بوس مردی برسی
1 ای آتش سودای تو در هر جانی بشنو سخن دلشده حیرانی
2 از خواجه سرا ببر، که افسوس بود پهلوی چنین گلی چنان ریحانی