1 امر فرمود ایزد رحمان همۀ خلق را ز انس و ز جان
2 به عبادت که خاصۀ ممکن زانکه آمد و «ماخلقت الجّن»
3 تا عبادت بسوی ذکر بَرَد ذکر آنگه بسوی فکر بَرَد
4 خیزد از فکر شعلۀ عرفان پس ببیند ورا به عین عیان
1 اهل الحاد و مرجئه ز ستیز شبههای کردهاند دست آویز
2 که چه حاصل از این مشقّت ما بی نیاز است حق ز طاعت ما
3 گر تو طاعت کنی و گر عصیان ذات حق را از آن چه سود و زیان
4 گر تو قادر شوی و گر عاجز خللی ناید اندر او هرگز
1 گفت یک روز نازنین خاتون کادمی زاده عاجز است و زبون
2 در دو انگشت حق ورا دل و گِل پس مؤاخذ شده، زهی مشکل
3 غایت عجز و اضطرار است این کس نگوید که اختیار است این
4 همه در شأن ماست آیۀ عجز «ما تشاؤن» چیست غایت عجز
1 شد در ایّام تابعین این نام عالم علم فرعی و احکام
2 اهل آن قرنها چو بگذشتند دل مردم ز ره فرو گشتند
3 فتنه و اختلاف شد پیدا علم دین شد ز علم فقه جدا
4 حیلههای جهان بهم کردند به فقاهت ورا علم کردند