1 چیست جلّ المتاع چرخ کهن جز مکان و زمان بی سر و بن
2 این دوروئی به حشو آکنده وان فرومایهای پراکنده
3 این یکی هرزه گرد بی سر و پا وان چو هرجائیان شده هرجا
4 این چو گهواره بی قراران را وان دگر دایه شیرخواران را
1 نزد ایشان زفهم و وهم و گمان واجب است دایماً وجود زمان
2 باز قومی دگر از ایشان هم ممتنع گفته مقتضای عدم
3 در ضلال مبین هم این و هم آن اعتباری است خود وجود زمان
4 نقطه و حال جزو مقدار است مابقی جمع وهم و پندار است
1 کشتییی دان روان بر آب روان روز و شب هیأت زمان و مکان
2 بادبانش مزاج و باد اجل لنگرش باد پای و آبش امل
3 منبع آب قعر بحر قِدَم باز ریزان به قعر بحر عدم
4 او به طبع از فراز گشته دوان در قفا باد و شیب آب روان