1 این صفتهای هفت گانه که رفت دائماً ذات را بود هر هفت
2 همه چون ذات وی قدیم الذّات متبرا ز کثرت و هیئات
1 نیست مفهوم هیچ یک موقوف بر کسی جز حقیقت موصوف
2 به حقیقی از این لقب کردند هفت دیدند چونکه بشمردند
3 وانکه معنی در او ندید نهفت نام این نَعْتها وجودی گفت
4 بوالحسن اشعری که هشت شمرد چونکه نعت بقا در او آورد
1 این همه بحثهای لفظی بود ورنه در اصل نیست گفت و شنود
2 صفت حق چو ذات بیچون است به حقیقت ز حصر بیرون است
3 گفت و گوئی ز فهم خود کردند سعی خود را بجای آوردند
4 آخرالامر چون فروماندند ورق عجز خویش برخواندند