1 حی و قیوم آن سمیع بصیر که ندارد مثال و شبه و نظیر
2 این معانی بسی است در قرآن رو ببین و به اعتقاد بخوان
1 هر کجا علم و قدرت است آن شی سامع است و بصیر و مدرک و حی
2 علم و قدرت چو نعت هر زنده است بصر و سمع از او نماینده است
3 غیرعلم است این صفات ورا نیست علم وز علم نیست جدا
4 دیدنی و شنیدنی همه او جمله داند چنانک هست نکو
1 هرکه او مدتی مجاهده کرد همه آفاق را مشاهده کرد
2 دید و بشنید از مسافت دور چشم و گوش از میان شده مهجور
3 حی بینا، سمیع بی مانند خود جز او نیست غیر از او مپسند
4 چشم و گوش تو آنچه گفت و شنید ز خود آخر بدان صفت برسید
1 نفس و عقل چون زجاجه و مشکوة دل چو مصباح ونور او ز صفات
2 خانهای کاندر اوست این قندیل تن انسان بود بدین تأویل
3 چشم و گوش و مشام و ذوق و مسام روزن است و دریچههای به جام
4 ماورای دریچه و روزن کیست بنشسته بازگو با من
1 علم و سمع و بصر، کلام و حیات نفی کردند منکران صفات
2 «صم و بکم»اند و «عمی» و «شردواب» زان نبردند هیچ ره به صواب
3 این صفتها چو هست عین کمال لایق آمد به حضرت متعال
4 ضد این باز محض نقصان است وان نه لایق به ذات یزدان است