1 آن مریدی که از ارادت و خواست کند او جمله نیک و بد، کژ و راست
2 کفر و دین، زشت و خوب، دشمن و دوست همه از قدرت و ارادت اوست
3 نافع و ضار و معطی و مانع کیست جز حی قادر صانع
4 تا که مثبت شود ارادت وی گفت «اردناه ان یقول لشیء»
1 کردن و ترک فعل یکسانست همه در قدرت و در امکانست
2 تا یکی را از آن بر افزاید به ضرورت مرجحی باید
3 پس ارادت به بود یا نابود جانبی را دگر بر آن افزود
4 فعل گر محدث است از هیئات خواست بوده است دایماً با ذات
1 در قضا نیست هیچ زشت و نکو هان مکن نسبت حدوث بدو
2 کفر او کفر نیست ایمان است منع او منع نیست احسان است
3 بد از آن رو کزوست بد نبود پس بد اندر وجود خود نبود
4 زانکه هستی هستها زان روست هستی بد برای خود نیکوست
1 شیخ الاسلام چون اشارت کرد سوی این سر بدین عبارت کرد
2 نیک نیک است، بد بد است ولیک به بدی بد نگر، به نیکی نیک
3 محض شر یا نه خود کثیرالشر نیست و نبود تو جمله نیک شمر
4 «هل تری من فطور» میخوانی جمع شو چیست این پریشانی
1 گفت بابا فرج که بد خود نیست وانچه بد دیدهای تو آن بد نیست
2 احمقی دید کافری قتال کرد از خیر او ز پیر سؤال
3 گفت هست اندر او دو خیر نهان که نبی و ولی ندارد آن
4 قاتلش غازی است در ره دین باز مقتول او شهید گزین
1 روی گازر سیه شد از خورشید جامه بنگر که خود شده است سپید
2 گر نبودی وجود خار کثیف گل نگشتی چنین لطیف و نظیف
3 چون بخارش نه خار یکسو شد گل نکو رنگ و شکل و خوشبو شد
4 زان کشیده است پوست بر به و سیب تا کند دفع تلخی و آسیب
1 بی غرض یک سخن ز من بشنو ره ببین اول، آنگهی میرو
2 زانکه بی این دو هیچ جا نرسی یک اشارت بس است اگر تو کسی
3 چشم در مقصد ارادت دار پس عنان قدم به امر سپار
4 امر حق را جز از ارادت دان زان نیاورد بوالحکم ایمان
1 امر تکلیف آفتابی بود هر کسی را چنانکه هست نمود
2 زو رسد هر کسی به حد کمال ناقص الذات گیر و کامل حال
3 باز پس مانده زو شود در پیش سالک از وی رسد به مقصد خویش
4 بی ارادت لزوم حجت کرد با ارادت ظهور حکمت کرد
1 آن نبینی که پرتو خورشید چون کند میوۀ سیاه سپید
2 امر در دل همین اثر دارد قوّتی را به فعل میآرد
3 در ارادت نهفته بود احوال تا رسد هر کسی به حد کمال
4 امر وارد شد آزمایش را آن نکوهش مر این ستایش را
1 آن شنیدی که خواجه صاین دین گفت رهبر کسی بود در دین
2 کو بخود راه امر میسپرد وز ارادت به خلق مینگرد
3 سخنی خوب گفت و بس ظاهر قدس اللّه سرّه الطاهر
4 حق تعالی از این دو بهره دهاد مر تراو مرا به دانش و داد