2 اثر از باب اول - فصل چهارم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب اول - فصل چهارم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری شعر مورد نظر پیدا کنید.

باب اول - فصل چهارم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری

1 علم و قدرت هر آنکه کرد انکار به ارادت نیاورد اقرار

2 شبهه اندیش از تغیر ذات گفته شد در جواب نفی صفات

3 هرچه حق خواستست آن خواهد نه فزاید بر آن، نه زو کاهد

4 آنچه خواهد که باشد آن باشد گرچه در گردش زمان باشد

1 آن نبینی که پرتو خورشید چون کند میوۀ سیاه سپید

2 امر در دل همین اثر دارد قوّتی را به فعل می​آرد

3 در ارادت نهفته بود احوال تا رسد هر کسی به حد کمال

4 امر وارد شد آزمایش را آن نکوهش مر این ستایش را

1 گفت بابا فرج که بد خود نیست وانچه بد دیده​ای تو آن بد نیست

2 احمقی دید کافری قتال کرد از خیر او ز پیر سؤال

3 گفت هست اندر او دو خیر نهان که نبی و ولی ندارد آن

4 قاتلش غازی است در ره دین باز مقتول او شهید گزین

1 شیخ الاسلام چون اشارت کرد سوی این سر بدین عبارت کرد

2 نیک نیک است، بد بد است ولیک به بدی بد نگر، به نیکی نیک

3 محض شر یا نه خود کثیرالشر نیست و نبود تو جمله نیک شمر

4 «هل تری من فطور» می​خوانی جمع شو چیست این پریشانی

1 بی غرض یک سخن ز من بشنو ره ببین اول، آنگهی میرو

2 زانکه بی این دو هیچ جا نرسی یک اشارت بس است اگر تو کسی

3 چشم در مقصد ارادت دار پس عنان قدم به امر سپار

4 امر حق را جز از ارادت دان زان نیاورد بوالحکم ایمان

1 امر تکلیف آفتابی بود هر کسی را چنانکه هست نمود

2 زو رسد هر کسی به حد کمال ناقص الذات گیر و کامل حال

3 باز پس مانده زو شود در پیش سالک از وی رسد به مقصد خویش

4 بی ارادت لزوم حجت کرد با ارادت ظهور حکمت کرد

1 آن مریدی که از ارادت و خواست کند او جمله نیک و بد، کژ و راست

2 کفر و دین، زشت و خوب، دشمن و دوست همه از قدرت و ارادت اوست

3 نافع و ضار و معطی و مانع کیست جز حی قادر صانع

4 تا که مثبت شود ارادت وی گفت «اردناه ان یقول لشیء»

1 روی گازر سیه شد از خورشید جامه بنگر که خود شده است سپید

2 گر نبودی وجود خار کثیف گل نگشتی چنین لطیف و نظیف

3 چون بخارش نه خار یکسو شد گل نکو رنگ و شکل و خوشبو شد

4 زان کشیده است پوست بر به و سیب تا کند دفع تلخی و آسیب

1 آن شنیدی که خواجه صاین دین گفت رهبر کسی بود در دین

2 کو بخود راه امر می​سپرد وز ارادت به خلق می​نگرد

3 سخنی خوب گفت و بس ظاهر قدس اللّه سرّه الطاهر

4 حق تعالی از این دو بهره دهاد مر تراو مرا به دانش و داد

1 کردن و ترک فعل یکسانست همه در قدرت و در امکانست

2 تا یکی را از آن بر افزاید به ضرورت مرجحی باید

3 پس ارادت به بود یا نابود جانبی را دگر بر آن افزود

4 فعل گر محدث است از هیئات خواست بوده است دایماً با ذات

آثار شیخ محمود شبستری

2 اثر از باب اول - فصل چهارم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب اول - فصل چهارم در سعادت نامه شیخ محمود شبستری شعر مورد نظر پیدا کنید.