زینب از صامت بروجردی مختصری از اشعار افصح الشعراء (میرزا حاجب بروجردی) 1
1. زینب چون دید خسرو دین مانده بیمعین
رفت و گرفت دست دو طفلان نازنین
1. زینب چون دید خسرو دین مانده بیمعین
رفت و گرفت دست دو طفلان نازنین
1. تا توانی ای دل از وضع جهان بنما کنار
کاین عجوز دهر هر دم فتنه آرد بکار
1. دلا نبود ثباتی پایه این چرخ کیهان را
چو خوش بگرفته سخت این بنای سست بنیان را
1. چو کرد قافله به یکسان به شام ورود
نمود صبح قیامت به چشم خلق قیام
1. چو شاه تشنه جگر راه کارزار گرفت
پی قتال به به کف تیغ آبدار گرفت
1. یا حسین ای جان فدای نام غمافزای تو
کرده ما را دل کباب اندوه جانفرسای تو
1. یا علی این عم تاجدار
ای بهر غم بیکسان را غمگسار
1. ای دل افسرده از غم در ملالی تا به کی
با حوادثهای گردون در جدالی تا به کی
1. چون محمدباقر از حکم خداوند حکیم
بر سرش افتاد شوق قرب خلاق رحیم
1. خوشا بر طبع والای محمدباقر صامت
خوشا بر نیکی رای محمدباقر صامت
1. هزار شکر که از لطف حضرت دادار
بگشت نخل امیدم در این جهان پادار
1. شنیدستم این قصه معتبر
من از راویان صحیح الخبر