از از صامت بروجردی کتاب النصایح و التنبیه 1
1. از دور زمان دلم کباب است
بشنو که عجب پر انقلاب است
1. از دور زمان دلم کباب است
بشنو که عجب پر انقلاب است
1. داد دوشینه مرا هاتف غیبی آواز
کای بزند تن و طالب خلوتگه راز
1. دلم ز خلق جهان و جهان ملال گرفت
شبی بستر خوابم چنین خیال گرفت
1. گوشت کن ای مست غفلت تا که هشیارت کنم
تا یکی در خواب خواهی ماند بیدارت کنم
1. ز دولت نخل امید کسی گر بارور گردد
بباید با ضعیفانش محبت بیشتر گردد
1. نه تنها سیرم از مالم که عالم هم نمیخواهم
پی راحت می عشرت ز جام جم نمیخواهم
1. دوش با جسمی پر از اندوهجانی پر ملال
برگزیدم خلوت دل چون برون از قبل و قال
1. از قضا روزی مرا شد سوی قبرستان گذار
دیدم اندر خواب حسرت خفتگان بیشمار
1. دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر
دین میرود از دست چو از بحر کمان تیر
1. ای به جان افکنده در لیل و نهار
در هوای درهم و دینار
1. بیا ای دل دمی بنشین و گوش هوش با من کن
ز دریای نصیحت گوهر غلطان به دامن کن
1. خوش آن دل که دایم بلا میپسندد
می از ساغر ابتلا میپسندد