ای ذروه لامکان مکانت از سلمان ساوجی ترکیب 1
1. ای ذروه لامکان مکانت
معراج ملایک آستانت
1. ای ذروه لامکان مکانت
معراج ملایک آستانت
1. گر در خبیر به زور بازوی حیدر گشاد
بس که ازین قلعه را سایه حی در گشاد
1. خندهای زد دهنت تنگ شکر پیدا کرد
سخنی گفت لبت لولوتر پیدا کرد
1. دوستان روز وداع است فغان در گیرید
دل به یکبارگی از جان و جهان برگیرید
1. جام صبوح میدهد نور و صفای صبحدم
گویی آفتاب وش نور فزای صبحدم
1. کوس رحیل میزند ای خفته ساربان
برخیز و زود رو که روان است و کاروان
1. ای زمینت آسمان عالم بالا شده
در هوایت آسمان چون ذره اندر وا شده
1. بر سرای کهنه دلگیر دنیا دل منه
رخت جان بردار و بار دل درین منزل منه
1. ای سپهر آهسته رو کاری نه آسان کردهای
ملک ایران را به مرگ شاه ویران کردهای
1. ای صبحدم چه شد که گریبان دریدهای
وی شب چه حالتی است که گیسو بریدهای