2 اثر از ترکیبات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیبات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ترکیبات در دیوان اشعار سلمان ساوجی

1 ای سپهر آهسته رو کاری نه آسان کرده‌ای ملک ایران را به مرگ شاه ویران کرده‌ای

2 آسمانی را فرود آورده‌ای از اوج خویش بر زمین افکنده‌ای با خاک یکسان کرده‌ای

3 آفتابی را که خلق عالمش در سایه بود زیر مشتی گل به صد زاریش پنهان کرده‌ای

4 بر زوال آفتابی کو فرو شد نیم شب ماه را بار دگر شق گریبان کرده‌ای

1 گر در خبیر به زور بازوی حیدر گشاد بس که ازین قلعه را سایه حی در گشاد

2 هان که علی رغم بوم باز همایون ظفر از طرف چتر شاه بال زد و پر گشاد

3 آنکه به یک زخم داو بازی نراد برد مهره پشت عدو می‌فکند در گشاد

4 معدلتش تا فکند ظل همای امان دیده نیارست باز پیش کبوتر گشاد

1 خنده‌ای زد دهنت تنگ شکر پیدا کرد سخنی گفت لبت لولوتر پیدا کرد

2 طره از چهره براند از که آن زلف سیاه در سپیدی عذار تو اثر پیدا کرد

3 به فدای گل رخسار تو با دام که او فستقی دایره‌ای گرد شکر پیدا کرد

4 هر سحر داد به بوی سر زلف تو به باد نافه مشک که به صد خون جگر پیدا کرد

1 ای ذروه لامکان مکانت معراج ملایک آستانت

2 سلطانی و عرش تکیه‌گاهت خورشیدی و ابر سایه‌بانت

3 طاقی است فلک ز بارگاهت مرغی است ملک ز آشیانت

4 کوثر عرقی است از جبینت طوبی ورقی ز بوستانت

1 بر سرای کهنه دلگیر دنیا دل منه رخت جان بردار و بار دل درین منزل منه

2 ساحل دریای جان آشوب مرگ است این سرای هان بترس از موج دریا بار بر ساحل منه

3 حادثه سیل است خیل افکن گذارش بر جهان بر گذار سیل خیل افکن بنای گل منه

4 در جهان اندیشه‌ای بنیاد کردن باطل است هیچ بنیادی برین اندیشه باطل منه

1 کوس رحیل می‌زند ای خفته ساربان برخیز و زود رو که روان است و کاروان

2 هستی طمع مدار که با داغ نیستی کس درنیامدست به دروازه جهان

3 صاف فلک مجوی که درد است در عقب نوش جهان منوش که نیش است در میان

4 امن از جهان مخواه که میر اجل دراو هرگز نداده است کسی را به جان امان

1 جام صبوح می‌دهد نور و صفای صبحدم گویی آفتاب وش نور فزای صبحدم

2 صبح رسید و می‌رود یکدمه‌ای که حاضر است از می و چنگ ساز کن برگ و نوای صبحدم

3 خاست هوای صبحدم جان به تن پیاله ده هان که پیاله می‌دهد جان به هوای صبحدم

4 جلوه کنان عروس صبح آمد و می دمد افق از زر مغربی خور روی نمای صبحدم

1 دوستان روز وداع است فغان در گیرید دل به یکبارگی از جان و جهان برگیرید

2 شمع خورشید به آه سحری بنشانید وز تف سوز جگر بار دگر درگیرید

3 نیست جز چرخ بدین راهبر اختر بد ز آه دل راه بدین چرخ بد اختر گیرید

4 اختران را تتق اطلس کحلی بدرید خانه‌هاشان به پلاس سیه اندر گیرید

1 ای صبحدم چه شد که گریبان دریده‌ای وی شب چه حالتی است که گیسو بریده‌ای

2 از دیده زمانه روان است جوی خون ای دیده زمانه بگو تا چه دیده‌ای

3 ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل تا چسیست حال او که بدین رو دیده‌ای

4 ای آفتاب لرزه فتادست بر دلت آخر چه دیده‌ای که چنین دل رمیده‌ای

1 ای زمینت آسمان عالم بالا شده در هوایت آسمان چون ذره اندر وا شده

2 در هوای بارگاهت عقل و دین جان یافته در فضای پیشگاهت جان و دل والا شده

3 باد صبحت خاک غیرت بر رخ جنت زده گرد فرشت آب روی عنبر سارا شده

4 سدره‌ات مرسالکان را بیت معمور آمده حلقه‌ات فردوسیان را عروه‌الوثقی شده

آثار سلمان ساوجی

2 اثر از ترکیبات در دیوان اشعار سلمان ساوجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیبات در دیوان اشعار سلمان ساوجی شعر مورد نظر پیدا کنید.