آثار سعیدا

صفحه 1 از 2
2 اثر از قصاید در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / قصاید در دیوان اشعار

قصاید در دیوان اشعار سعیدا

1 به چشم خلق شود تا عزیز گرد رهش کشد به دیدهٔ خود سرمهٔ سلیمانی

2 چها گذشته به دور خطش ز دل ها زلف مگر کند به صبا شرح این پریشانی

3 وگرنه کیست که با صد زبان ادا سازد بیان به غیر سخن رمزهای پنهانی

4 زمین فلک شد و گردون گشود دامن خویش چو کرد کوکب بختش ستاره افشانی

1 بنهاد چو بر دوش قضا طبل و علم را فرمود نویسندهٔ تقدیر قلم را

2 طغراکش فرمان قضا و قدر خویش بی دست و قلم کرد همان امر قدم را

3 لازم که قضا طبل زنان می رود آخر تقدیر به هر سو که نهاده است قدم را

4 از روز ازل تا به ابد دفتر خود کرد بنوشت به عنوان قلمش «نحن قسم» را

1 قرآن چو به حرف آمد و مخلوق شد انسان آن سورهٔ رحمن شد و این صورت رحمان

2 در عالم ایجاد به اوصاف حقیقت موصوف نگردید بجز حضرت انسان

3 چشمم به رخش شیفته و دل به خم زلف بیدار پری بینم و در خواب پریشان

4 زلف تو و رخسار تو معدوم شمارند غیر از دل آشفته و جز دیدهٔ حیران

1 ز شوخی خطش غوطه زد در نگاه که شد دیده را نور بینش سیاه

2 ز عکس هلال سر انگشت او بر اوج فلک شد نمایان دو ماه

3 به رد کلام عدو از قضا دو گیسوی او بر شرافت گواه

4 خدا خواست کز آستان زمین بیاید چنین مظهر [و] پیشگاه

1 کی ز کوی تو سعیدا نفسی می شد دور گر خیال تو نمی داد دلش را دستور

2 گرچه در صورت ظاهر ز تو دور افتادم نیست منظور خیالم بجز ایام حضور

3 پرتو شعلهٔ دیدار منور دارد کلبه ام را مه و خورشید چه نزدیک و چه دور

4 صبر، مفتاح فرج گفته رسول عربی به امید سخن اوست که گشتیم صبور

1 ز دست این فلک اژدر تمام دهن بیا ز حق مگذر مشکل است جان بردن

2 ز بیم نیش حوادث چنان گداخته ام روم بتاب اگر آیم به دیدهٔ سوزن

3 به چاه غم چه فروکرده ای مرا ای چرخ نه یوسفم که تو را کینه است نی بیژن

4 حیا ز چشم جهان رفته بسکه بگریزم ز خانه ای که به دیوار او بود روزن

1 آن که خوانی نام او نفس بهیم در حقیقت اوست شیطان رجیم

2 نیست در عالم عجایب تر ز نفس نیست یک ساعت به حال مستقیم

3 در دمی مردی خدادان می شود در دمی بدتر ز شیطان رجیم

4 چون ببیند مرده ای را می برند می گدازد همچو مویی او ز بیم

1 نقاش قضا نسخهٔ ابروی بتان را گویا که به تصویر کشیده است کمان را

2 هرگز نه گشوده است و نه بسته است مه من از ناز، میان را وز انداز دهان را

3 عمری است که در دامن زلف تو زدم دست شاید که به چنگ آورم آن موی میان را

4 ای بی خبران از غم او مرده دلانید جز مرگ چه تعبیر بود خواب گران را

1 بس بلند است قصر و خانهٔ یار در تصور ز سر فتد دستار

2 در رهش بسکه دست و پا زده ام پا ز رفتار ماند و دست از کار

3 بعد از اینم غم حساب نماند راست ناید دگر غمش به شمار

4 هر چه بینی به بد حواله مکن زیر این چرخ گنبد دوار

1 دانی که چیست بار ترازوی این دو دم این پله اش حدیث حدوث است آن قدم

2 آباد باد ملک عدم زان که در وجود آمد جهان و هر چه در او هست از عدم

3 با آن که پی به پی ز پی عمر می روم تند است آنچنان که به گردش نمی رسم

4 پرواز دل همیشه به گرد حریم اوست هرگز به بام کس ننشسته کبوترم

آثار سعیدا

2 اثر از قصاید در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.