شادم زدل که عاشق آن زلف دلکش از ادیب صابر ترکیب 1
1. شادم زدل که عاشق آن زلف دلکش است
از عشق عشق اوست که با دل مرا خوش است
1. شادم زدل که عاشق آن زلف دلکش است
از عشق عشق اوست که با دل مرا خوش است
1. تا زبرج حوت آهنگ حمل کرد آفتاب
در حمل در هر نباتی صد عمل کرد آفتاب
1. باحسن باغ و فر بهار و جمال گل
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
1. ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل
وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل
1. تا آب دلبری و ملاحت به جوی توست
جانم ز عاشقی همه در جست و جوی توست
1. آب رویم برده ای و آتش اندر من زده
من چو داغ از داغ عشق تو در آتش تن زده
1. تا فتنه گشتم آن صنم سیم ساق را
بگماشت بر سرم چو موکل فراق را