1 گوئی که گر بخواهم یک دانه شعر سازم کز شاخهای نظمش نقش ترنج روید
2 هیهات گر بخواهی کز گه ترنج سازی در دل شکن که آن را جز تو کسی نبوید
1 مرا گوئی که تو خصم حقیری تو هم مرد دبیری نه امیری
2 مسلمان وار پندت داد خواهم تو خود پند مسلمان کی پذیری
3 فراوانت پلنگانند خصمان مگر با موش خصمی در نگیری
4 که گر چنگ پلنگی در تو آید بیاید بر تو می زد تا بمیری