وهُوَ افضل الدین ابراهیم بن علی از رضاقلی خان تذکرهٔ ریاض العارفین 29
1. وهُوَ افضل الدین ابراهیم بن علی النجار الحقایقی. کنیتش ابی بدیل است و بی بدل و عدیل است. حکیمی است فاضل و فاضلی است کامل. شاعری است عاقل و سالکی است واصل. خود گوید:
1. وهُوَ افضل الدین ابراهیم بن علی النجار الحقایقی. کنیتش ابی بدیل است و بی بدل و عدیل است. حکیمی است فاضل و فاضلی است کامل. شاعری است عاقل و سالکی است واصل. خود گوید:
1. و هُوَ شیخ الحکیم العارف الکامل ابوالمجد مجدود بن آدم الغزنوی. از اعاظم محققین و افاخم مدققین است. عم زادهٔ رضی الدین لالای غزنوی است و مرید شیخ ابویوسف یعقوب همدانی. ظهورش در زمان سلاطین غزنویّه و مدتها مداح سلطان ابراهیم غزنوی بوده. سبب انتباهش در کتب، مسطور و در افواه مذکور. وی را بین الحکما و العرفا پایهٔ اعلی و کمالش از کلامش پیداست. بهرام شاه غزنوی خواست که همشیرهٔ خود را به وی دهد،ابا فرمود و قبول ننمود. مولوی معنوی در شأن او گفته:
1. و هُوَ فخر العارفین و زین الواصلین، کهف الحاج حاجی محمدحسن خلف الصدق مجتهد الزمن حاجی محمد حسن قزوینی. و آن جناب در زمان شباب از علوم معقول و منقول کامیاب و به حکم ذوق فطری از طلب عز و جاه دنیوی گذشته طالب صحبت عارفان باللّه گشته، به خدمت جمعی از اکابر طریق و اماجد اهل تحقیق رسیده، کامش حاصل نگردیده. مدتها به مسافرت و ریاضت راضی و به سیر انوار و اطوار قلبیه دل خوش کرده بود. تاعاقبت الامر به خدمت حضرت الموحدین حاجی میرزا ابوالقاسم شیرازی مستفیض شد. دست ارادت به دامان تولایش زده اقتباس انوار ذوق و حال و اکتساب اطوار کمال از مشکوة جمعیت حضور موفورالسرور آن جناب نمود و عیون سر بر مشاهدهٔ شواهد حقایق و معارف توحید وجودی و شهودی گشود. از اضطراب و انقلاب آرام گرفته و ازموانع و علایق عقلیه روی دل تافته، سالی چند پریشان و در ایران و هندوستان مصاحب درویشان بود. بعد به شیراز مراجعت نمود. چندگاه دیگر نیز در خدمت آن بزرگوار مستفیض میبود تا آنکه آن جناب رحلت فرمود. بعد از چندی والد ایشان وفات یافته و به استدعای جمعی به امامت و وعظ و افادهٔ کمالات مشغول شدند. اکنون اهل ظاهر و باطن هر دو را مراد و از غایت کمال و اخلاق با همهاش وداد است.
1. و هو جلال الدین محمدبن بهاءالدین محمد سلطان محققین و برهان مدققین است. أَباً عَنْجَدّ از فضلای روزگار و علمای نامدار بوده. بهاءالدین محمد والد ماجد مولانا اقتباس طریقت از حضرت شیخ الاکبر شیخ نجم الدین کبری نموده بود. خواص و عوام آن مملکت را به وی اخلاص و ارادت بود. به حدی که کثرت مریدین مایهٔ خوف سلطان محمد خوارزمشاه گردید. بالاخره به رنجش انجامید. لهذا مولانا بهاءالدین بامتعلقین از بلخ به عزم حجاز هجرت گزید. در نیشابور شیخ عطار را ملاقات و شیخ سفارش تربیت جلال الدین محمد به وی فرموده و مثنوی اسرارنامه به او عنایت نمود و در آن وقت جناب مولوی شش ساله بودهاند. غرض، بعد از زیارت مکهٔ معظمه به استدعای سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی پادشاه روم در قونیهٔ روم توقف گزین شدند. بعد از چندی مولانا بهاءالدین وفات یافت و به روضهٔ رضوان شتافت. کمالات و فضایل مولوی به مرتبهای رسید که هر روز چهارصد فاضل در زمرهٔ تلامذه در مدرس وی حاضر شدند. بالاخره به خدمت شیخ شمس الدین تبریزی رسید و ارادت او را گزید و این کلمات مشهور و در اغلب کتب مسطور است. کمالات آن جناب محتاج به تحریر و تقریر نیست. مثنوی ایشان معروف است. دیوانی مبسوط نیز به نام شیخ شمس الدین تبریزی تمام فرمودهاند. وفاتش در سنهٔ ۶۷۲ و از اشعار آن جناب اختصاراً این ابیات نوشته میشود.
رضاقلی خان هدایت یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 13 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای رضاقلی خان هدایت معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: رضا قلی خان متخلص به هدایت (زادهٔ نیمهٔ محرم الحرام ۱۲۱۵ هجری قمری معادل ۱۸ خرداد ۱۱۷۹ هجری شمسی در تهران و درگذشتهٔ ماه ربیعالاول سال ۱۲۸۸ هجری قمری معادل ۸ تیر ۱۲۵۰ هجری شمسی تهران) ادیب، شاعر و تذکرهنویس سدهٔ سیزدهم هجری قمری در ایران در دوران حکومت قاجار بود.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار رضاقلی خان هدایت را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.