1 چاره من نمیکنی چون کنم و کجا برم؟ شکوه بینهایت و خاطر ناشکیب را
2 گر به دروغ هم بود شیوه مهر ساز کن دیده عقل بستهام کز تو خورم فریب را
1 به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟ سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید
2 کجا به نرمی اندام او بود مهتاب؟ کجا به گرمی آغوش او بود خورشید؟
1 چو من ز سوز غمت جان کس نمیسوزد که عشق خرمن اهل هوس نمیسوزد
2 در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست عجب که سینه ز سوز نفس نمیسوزد
3 ز داغ و درد جدایی کجا خبر داری؟ تو را که دل به فغان جرس نمیسوزد
4 ز بس که داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ دلم به حال دل هیچکس نمیسوزد
1 نیلگونچشم فریبانگیز رنگآمیز تو چون سپهر نیلگون دارد سر افسونگری
2 از غم رویت به سان شاخه نیلوفرم ای ترا چشمی به رنگ شعله نیلوفری
1 از خون دل چو غنچهٔ گل پاکدامنان مستانه می کشیده و مستور بودهاند
2 گر ماه من ز مهر بود دور، دور نیست تا بوده مهر و ماه ز هم دور بودهاند
1 تا بر آمد صبح پیری پایم از رفتار ماند کیست تا برگیرد و در سایه تاکم برد
2 ذرهام سودای وصل آفتابم در سر است بال همت میگشایم تا بر افلاکم برد