کیم من دردمندی ناتوانی از رهی معیری منظومه 173
1. کیم من دردمندی ناتوانی
اسیری خستهای افسردهجانی
...
1. کیم من دردمندی ناتوانی
اسیری خستهای افسردهجانی
...
1. چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بود هرچه تمنا کنی
...
1. لالهرویی بر گل سرخی نگاشت
کز سیهچشمان نگیرم دلبری
...
1. به دیماه کز گشت گردان سپهر
سحاب افکند پرده بر روی مهر
...
1. شب چو بوسیدم لب گلگون او
گشت لرزان قامت موزون او
...
1. روزی به جای لعل و گهر سنگریزهای
بردم به زرگری که بر انگشتری نهد
...
1. آنکه جانم شد نواپرداز او
میسرایم قصهای از ساز او
...
1. عروس چمن مریم تابناک
گرو برده از نوعروسان خاک
...
1. روانپرور بود خرمبهاری
که گیری پای سروی دست یاری
...