-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود
2 اینک هزار بار ، رها کرده بودمت
3 زان پیشتر که باز مرا سوی خود کشی
4 در پیش پای مرگ فدا کرده بودمت
5 هر بار کز تو خواسته ام بر کنم امید
6 آغوش گرم خویش برویم گشاده ای
7 دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست
8 اما درین فریب ، فسون ها نهاده ای
9 در پشت پرده ، هیچ مداری جز این فریب
10 لیکن هزار جامه بر اندام او کنی
11 چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت
12 او را طلب کنی و مرا رام او کنی
13 روزی نقاب عشق به رخسار او نهی
14 تا نوری از امید بتابد به خاطرم
15 روزی غرور شعر و هنر نام او کنی
16 تا سر بر آفتاب بسایم که شاعرم
17 در دام این فریب ، بسی دیر مانده ام
18 دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش
19 ای زندگی ، دریغ که چون از تو بگسلم
20 در آخرین فریب تو جویم پناه خویش
21 (اشعار نادر نادرپور)