می ­آیم و میدان­های از حسین منزوی اشعار پراکنده 121

حسین منزوی

آثار حسین منزوی

حسین منزوی

می ­آیم و میدان­های مین

1 می ­آیم و میدان­های مین

2 در زیر پایم

3 باغ گل

4 می­شوند

5 بگذار این رهزنان

6 در من،

7 تنها تیغم را ببینند

8 آن چه خونش می­پندارند

9 چشمه ­هایی است

10 که از جای قدم­هایم

11 با زمزمه ­های سرخ

12 سرباز کرده ­اند

13 به شتاب می­آیم

14 چرا که عشق

15 فرمان درنگم

16 نداده است

17 مجال ایستادنم نیست

18 باید

19 پیش از دمیدن خورشید

20 رسیده باشم

21 و پیش از نیش زدن جوانه­ ها

22 گل کرده باشم

23 باید برسم

24 و به دست­هایی که برای چیدنم

25 دراز شده ­اند

26 پاسخ دهم

27 سنتوری

28 زیر پا

29 می­گذارم

30 تا برای تو

31 از رف

32 پایین آرم

33 قدیمی ­ترین ترانه ­ای را که

34 گلوی انسانی

35 خوانده است

36 نخستین شاعر

37 نخستین آهش را

38 برای تو کشید

39 و انسانی غارنشین

40 نخستین گل را

41 به دیوار

42 با شرم گونه­ های تو

43 تصویر کرد

44 از عشق زاده شدی

45 در خویش قد کشیدی

46 با مرگ بالیدی

47 میان مثلث ایستاده­ای

48 در نقطه­ی تلاقی خطوطی

49 که از زوایای حقیقت

50 به هم رسیده­اند

51 تو را چه بنامم؟

52 تا دریچه را

53 رو به باغی بگشاید

54 که صدای پرپر شدنش

55 به زمزمه­ های تو

56 در عصرهای دلتنگی

57 می­ماند

58 نامت، رازی است

59 که سنگ را به نسیم و

60 نسیم را به توفان

61 بدل می­کند

62 و آتش

63 در گلستان ابراهیم

64 می­افکند

65 مرا

66 زهره­ ی آن نیست

67 که نامت را

68 به زبان آرم

69 در تو می­نگرم و

70 می­میرم

71 طعمی

72 به دهان خود،

73 بدهکار نیستم

74 به چیدن مانده ­ام

75 نه

76 به چشیدن

77 فرسنگ­ها

78 دینی

79 به من ندارند

80 به رفتن زنده ­ام

81 نه

82 به رسیدن

83 راهم ببر

84 بی پروای آن که

85 به سر در افتم

86 تیمارم کن

87 با بند بند انگشتان گره دارت

88 تیمارم کن

89 تنها

90 دست­های تو

91 که پیراهن دریده­ ی یوسف را

92 در آبروی زلیخا

93 کُر

94 داده ­اند

95 سمت خواب نوازش را

96 می­دانند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر