-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نام من عشق است آیا میشناسیدم؟
2 زخمیام زخمی سراپا میشناسیدم؟
3 با شما طیکردهام راه درازی را
4 خسته هستم خسته آیا میشناسیدم؟
5 راه ششصدسالهای از دفتر حافظ
6 تا غزلهای شما، ها، میشناسیدم؟
7 این زمانم گرچه ابر تیره پوشیدهاست
8 من همان خورشیدم اما، میشناسیدم
9 پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
10 اینک این افتاده از پا، میشناسیدم؟
11 میشناسد چشمهایم چهرههاتان را
12 همچنانی که شماها میشناسیدم
13 اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
14 در مبندیدم به حاشا، میشناسیدم!
15 من همان دریایتان ای رهروان عشق
16 رودهای رو به دریا! میشناسیدم
17 اصل من بودم, بهانه بود و فرعی بود
18 عشق قیس و حسن لیلا میشناسیدم؟
19 در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
20 من بریدم بیستون را میشناسیدم
21 مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایام
22 با همین دیوار حتی میشناسیدم
23 من همانم, مهربان سالهای دور
24 رفتهام از یادتان؟ یا میشناسیدم؟
25 به سینه میزندم سر دلی که کرده هوایت
26 دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت
27 نه یوسفم نه سیاوش به نفس کشتن و پرهیز
28 که آورد دلم ای دوست، تاب وسوسه هایت
29 تو را ز جرگه ی انبوه خاطرات قدیمی
30 برون کشیده ام و نهاده ام به صفایت
31 تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
32 نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت
33 گره به کار من افتاده است از غم غربت
34 کجاست چابکی دست های عقده گشایت؟
35 به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک
36 به خاکساری دل بین، که سر نهاده به پایت
37 “دلم گرفته برایت” زبان ساده ی عشق است
38 سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!!
39 حسین منزوی
40 عجب لبی ! شکرستان که گفته اند ، اینست
41 چه بوسه ! قند فراوان که گفته اند اینست
42 به بوسه حکم وصال مرا موشح کن
43 که آن نگین سلیمان که گفته اند اینست
44 تو رمز حسنی و می گنجی ام به حس اما
45 نگنجی ام به بیان آن که گفته اند اینست
46 مرا به کشمکش خیره با غم تو چه کار ؟
47 که تخته پاره و توفان که گفته اند اینست
48 کجاست بالش امنی که با تو سر بنهم
49 که حسرت سر و سامان که گفته اند اینست
50 نسیمت آمد و رؤیای دفترم آشفت
51 نه شعر ، خواب پریشان که گفته اند اینست
52 غم غروب و غم غربت وطن بی تو
53 نماز شام غریبان که گفته اند اینست
54 حسین منزوی