1 می روم خسته و افسرده و زار

2 سوی منزلگه ویرانه خویش

3 به خدا می برم از شهر شما

4 دل شوریده و دیوانه خویش

5 می برم تا که در آن نقطه دور

6 شستشویش دهم از رنگ نگاه

7 شستشویش دهم از لکه عشق

8 زین همه خواهش بیجا و تباه

9 می برم تا ز تو دورش سازم

10 ز تو ای جلوه امید حال

11 می برم

12 ز

13 نده بگورش سازم

14 تا از این پس نکند باد وصال

15 ناله می لرزد ،می رقصد اشک

16 آه بگذار که بگریزم من

17 از تو ای چشمه جوشان گناه

18 شاید آن به که بپرهیزم من

19 بخدا غنچه شادی بودم

20 دست عشق آمد و از شاخم چید

21 شعله آه شدم صد افسوس

22 که لبم باز بر آن لب نرسید

23 عاقبت بند سفر پایم بست

24 می روم خنده به لب ‚ خونین دل

25 می روم از دل من دست بدار

26 ای امید عبث بی حاصل

27 فروغ فرخزاد

28 از تنگنای محبس تاریکی،

29 از منجلاب تیره این دنیا

30 بانگ پر از نیاز مرا بشنو،

31 آه ای خدا ی قادر بی همتا

32 یکدم ز گرد پیکر من بشکاف

33 بشکاف این حجاب سیاهی را

34 شاید درون سینه من بینی

35 این مایه گناه و تباهی را،

36 دل نیست این دلی که به من دادی

37 در خون تپیده آه رهایش کن

38 یا خالی از هوی و هوس دارش

39 یا پای بند مهر و وفایش کن

40 تنها تو آگهی و تو می دانی

41 اسرار آن خطای نخستین را

42 تنها تو قادری که ببخشایی

43 بر روح من صفای،نخستین را

44 آه ای خدا چگونه ترا گویم

45 کز جسم خویش خسته و بیزارم

46 هر شب بر آستان جلال تو

47 گویی امید جسم دگر دارم

48 از دیدگان روشن من بستان

49 شوق به سوی غیر دویدن را

50 لطفی کن ای خدا و بیاموزش

51 از برق چشم غیر رمیدن ر

52 ا

53 عشقی به من بده که مرا سازد

54 همچون فرشتگان بهشت تو

55 یاری به من بده که در او بینم

56 یک گوشه از صفای سرشت تو

57 یک شب ز لوح خاطر من بزدای

58 تصویر عشق و نقش فریبش را

59 خواهم به انتقام جفاکاری

60 در عشقش تازه فتح رقیبش را

61 آه ای خدا که دست توانایت

62 بنیان نهاده عالم هستی را

63 بنمای روی و از دل من بستان

64 شوقگناه و نقش پرستی را

65 راضی مشو که بنده ناچیزی

66 عاصی شود بغیر تو روی آرد

67 راضی مشو که سیل سرشکش را

68 در پای جام باده فرو بارد

69 از تنگنای محبس تاریکی

70 از منجلاب تیره این دنیا

71 بانگ پر از نیاز مرابشنو

72 آه ای خدای قادر بی همتا

73 فروغ فرخزاد