-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن درخت زمستانی ، بر آستان بهارانم
2 که جز به طعنه نمی خندد ، شکوفه بر تن عریانم
3 ز نوشخند سحرگاهان ، خبر چگونه توانم داشت
4 منی که در شب بی پایان ، گواه گریه ی بارانم
5 شکوه سبز بهاران را ، برین کرانه نخواهم دید
6 که رنگ زرد خزان دارد ، همیشه خاطر ویرانم
7 چنان ز خشم خداوندی ، سرای کودکی ام لرزید
8 که خاک خفته مبدل شد ، به گاهواره ی جنبانم
9 درین دیار غریب ای دل ، نشان ره ز چه کس پرسم ؟
10 که همچو برگ زمین خورده ، اسیر پنجه ی طوفانم
11 میان نیک و بد ایام ، تفاوتی نتوانم یافت
12 که روز من به شبم ماند ،بهار من به زمستانم
13 نه آرزوی سفر دارد ، نه اشتیاق خطر کردن ،
14 دلی که می تپد از وحشت ، در اندرون پریشانم
15 غلام همت خورشیدم ، که چون دریچه فرو بندد
16 نه از هراس من اندیشد ، نه از سیاهی زندانم
17 کجاست باد سحرگاهان ، که در صفای پس از باران
18 کند به یاد تو ، ای ایران ! به بوی خاک تو مهمانم
19 (اشعار نادر نادرپور)