-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب در رسید و ، وحشت آن چشم بی نگاه
2 چون لرزه های مرگ ، تنم را فراگرفت
3 در ژرفنای خاطر من ، جستجوکنان
4 دستی فروخزید و مرا آشنا گرفت
5 در پنجه های وحشی او ماندم از خروش
6 فریاد من ز وحشت او در گلو شکست
7 چشم ستاره ای بدرخشید و ، نور ماه
8 چون تیر در سیاهی چشمم فرو نشست
9 یک لحظه ، آسمان و درختان و ابرها
10 در هم شدند و محو شدند و نهان شدند
11 یک لحظه ، آن دو چشم گنهکار دوزخی
12 از پشت پرده های سیاهی عیان شدند
13 چون پرده ای که رنگ بر آن می دود به خشم
14 گیتی پر از غبار شد و تیرگی گرفت
15 یک لحظه ، هر چه بود خموشی گزید و مرد
16 گفتی هراس مرگ بر او چیرگی گرفت
17 تنها دو چشم سرخ ، دو چشمی که می گداخت
18 نزدیک شد ، گداخته شد ، شعله برکشید
19 اول ، دونقظه بود که درتیرگی شکفت
20 وانگه ، دو نور سرخ از آن هر دو سر کشید
21 گفتی ز چشم مرگ ، زمان ، قطره قطره ریخت
22 در قطره های دمبدمش ، زندگی فسرد
23 در نور آن دو چشم که لرزید و خیره ماند
24 باز آن دو دست سرد ، گریبان من فشرد
25 در پنجه های وحشی او ماندم از خروش
26 فریاد من ز وحشت او در گلو شکست
27 چشم ستاره ای بدرخشید و ، نور ماه
28 چون تیر ، در سیاهی چشمم فرو نشست
29 نالیدم از هراس و ، در آفاق بی فنا
30 گم شد صدای زیر وبم ناله های من
31 ظلمت فرا رسید و نسیم از نفس فتاد
32 بشکست در گلوی خموشی ، صدای من
33 (اشعار نادر نادرپور)