-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زمین ، ترحم باران را
2 در چشمه های کوچک ، از یاد برده است
3 و باد
4 چراغ قرمز نارنج های وحشی را
5 در کوچه های جنگل ، خاموش کرده است
6 از دور ، تپه های پریشان ، بیرحمی نهفته ی ایام را
7 فریاد می زند
8 و سوسمارهای طلایی
9 در حفره های تنگ
10 همچون زبان گوشتی خاک
11 حرف از سیاه بختی با باد می زنند
12 زاغان در انتظار زمستان
13 بر شاخه های خشک
14 برف قلیل قله ی البرز را
15 با چشم می جوند
16 در لای بوته های گون ، عنکبوت ها
17 بی بهره از لعاب تنیدن
18 سر گشته می دوند
19 زخم درخت های کهن ، آشیانه ی
20 گنجشک های شوخ جوان است
21 در پشتواره های حقیر مسافران
22 خون و غرور ، قائل نان است
23 در شهر
24 درها و طاق ها
25 مانند قد مردان کوتاه است
26 از پشت هیچ پنجره ، دیگر
27 یک قامت کشیده
28 یا یک سر بلند ، نمایان نیست
29 داغ نیاز ، پینه ی مهر نماز را
30 از جبهه ی گشاده ی زاهد زدوده است
31 بر شیشه ها ، تلنگر وحشت
32 رؤیای کودکان را آشفته می کند
33 و گاهگاه ، باران
34 نقش و نگار بی رمق خون را
35 از زیر ناودان ها ، می شوید
36 مردان ، دل های مرده شان را
37 در شیشه های کوچک الکل نهاده اند
38 و دختران ، صفای عطوفت را
39 در جعبه های پودر
40 دیگر ، کسی رفیق کسی نیست
41 این یک ، زبان آن یک را
42 از یاد برده است
43 انبوه واژه های مهاجر
44 بی رخصت عبور
45 از درزها به مطبعه ها روی می کنند
46 و بغض
47 این لقمه ی درشت گلوگیر
48 چاه گرسنگی را پر کرده ست
49 و نان خشک را
50 با آب چشم ، تر کرده ست
51 نیروی کودکی
52 در کوچه های تنگ شرارت
53 از صبح تا غروب ، دویده
54 بر بام ، در کمین کبوتر نشستهاست
55 چشم چراغ ها را با سنگ بسته است
56 خورشید و ماه بادکنک های سرخ و زرد
57 در آسمان خالی ، پرواز می کنند
58 و روزها و شب ها این سکه های قلب
59 در دستهای چرکین ، ساییده می شوند
60 دیگر ، صدای خنده ی گل ها
61 الهام بخش پنجره ها نیست
62 آواز ، کار حنجره ها نیست
63 سیگار در میان دو انگشت
64 از دیرباز ، جای قلم را گرفته است
65 و دود اعتیاد
66 دل ها و خانه ها را تاریککرده است
67 شوهر
68 پنهان ز چشم زن
69 در آرزوی بردن بازی
70 تک خال قلب خود را می بازد
71 و ، زن
72 نقاش خانگی
73 پیوسته . نقش خود را در قاب آینه
74 تکرار می کند
75 گل های کاغذی
76 و میوه های ساختگی را
77 در ظرف ها و گلدان ها جای می دهد
78 او ، عاشق طبیعت بی جان است
79 در شهر و در بیابان
80 فرمانروای مطلق ، شیطان است
81 در زیر آفتاب صدایی نیست
82 غیر از صدای ، زنجره هایی که باد را
83 با آن زبان الکن دشنام می دهند
84 در سینه ها ، صدای رسایی نیست
85 غیر از صدای رهگذرانی که گاه گاه
86 تصنیف کهنه ای را در کوچه های شهر
87 با این دو بیت ناقص ، آغاز می کنند
88 آه ای امید غایب
89 ایا زمیان آمدنت نیست ؟
90 سنگ بزرگ عصیان دردست های توست
91 ایا علامت زدنت نیست ؟
92 (اشعار نادر نادرپور)
93 کمان سرخ شفق ، ناوک کلاغان را
94 به بازوان کبود درختها انداخت
95 و زخم ملتهب لانه ها ، دهان وا کرد
96 کسی ز شهر خبر آورد
97 که خانه ها همه تاریکتر ز تابوت است
98 هوا ، هنوز پر از بوی خون و باروت است
99 تفنگداران، فانوس های روشن را
100 به دود و شعله بدل می کنند و می خندند
101 و هیچ مستی ، در کوچه ها نمی نالد
102 و هیچ بادی ، در برگ ها نمی خواند
103 کسی ز شهر خبر آورد
104 که عشق ها همه بیمارند
105 تمام پنجره ها چشم های تبدارند
106 که رقص چلچله ها را در آسمان بهار
107 به خواب می بینند
108 و رقص آدمیان را فراز چوبه ی دار
109 به یاد می آرند
110 و دارها همگی بار آدمی دارند
111 کسی ز شهر خبر آورد
112 که قتل عام گل قالی
113 به چکمه های گل آلود ، رنگ خون داده ست
114 و دیگر آینه ، نیروی تند حافظه را
115 به بی حواسی پیری سپرده است
116 و ماه ، از سر دیوارهای خشتی شهر
117 نگاه می کند آیینه های خالی را
118 و پیش می اید تا گونه های خیسش را
119 به شیشه های کبود دریچه چسباند
120 چراغ می گوید
121 که در سیاهی دهلیز انتظار ، کسی نیست
122 صدای زمزمه ی دوردست اشباح است
123 که از درون شبستان به گوش می اید
124 و شب ، ز باغ خبر می دهد که زرگر ابر
125 نمی تراشد دیگر نگین شبنم را
126 که تا سپیده دمان در عروسی گل ها
127 به روی پنجه ی لرزان برگ بنشاند
128 و باد می گوید
129 که هیچ برگی بر شاخه ها نمی ماند
130 درخت ، جاذبه ی رقص را نمی داند
131 برهنه بر لب جوی ایستاده
132 و دست را به دعا سوی آسمان کرده ست
133 مگر پشیز مسین ستاره ای را ، باز
134 ازین توانگر بی آبروی ، بستاند
135 زمین ، سراسر، تاریک است
136 و هیچ نوری ، بازی نمی کند در آب
137 که انعکاسش بر طاق آسمان افتد
138 تو ، جامه دان سفر بربند
139 و رو به ساحل دیگر کن
140 مگر که در شب بی حاصل غریبی ها
141 غم تو و دانه ی اشکی به خاک بفشاند
142 (اشعار نادر نادرپور)