حسین منزوی

حسین منزوی

حسین منزوی
حسین منزوی

بشنو اکنون از حسین منزوی اشعار پراکنده 137

اشعار پراکنده 137 ام از 142 اشعار پراکنده

بشنو اکنون که زیر زخم تبر

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94

1 بشنو اکنون که زیر زخم تبر

2 این درخت جوان

3 چه می­گوید:

4 هر نهالی که برکنند،

5 به جاش

6 جنگلی سرکشیده ، می­روید

7 های جلاد سروهای جوان!

8 ای رفیق همیشه ­ی تیشه!

9 باش تا برکنیم ­ات از ریشه!

10 شب بی­ حصار و عریان

11 دشمن به چار سویش

12 و هر شهاب ناگاه

13 تیری است در گلویش

14 مرگی است خواب بر همه آوار

15 تنها به خیره بیدار

16 چشم من است و شب که نمی­خوابد

17 ما

18 مانده­ ایم و

19 ماه نمی­تابد

20

21 هولی است با ستاره ­ی لرزان

22 ـ تنها چراغ این شب بی­روزن ـ

23 و وحشتی است با عشق

24 ـ تنها چراغواره ­ی جان من ـ

25 بادی غریب می­ وزد

26 آیا

27 ـ دیوی ملول آه کشیده است؟

28 من ایستاده ­ام که برآید ماه

29 شب با من ایستاده پریشان

30 اما کمند کینه وری امشب

31 ماه مرا

32 به چاه کشیده است

33 شعری نوشت عاشق:

34 «کان سیب­های راه به پرهیز بسته را

35 در سایه سار زلف تو می­ پروری هنوز»

36 معشوق خواند و پرسید:

37 تو سیب خورده­ای هیچ

38 عاشق نوشت : نه !

39 یعنی که از تو، از تو چه پنهان

40 ای باغبان باغ بهشت ! ای یار!

41 من سیب خورده ام اما،

42 سیب بهشت ، نه !

43 خورشید را نه بار چرخاندند

44 و کوفتندش

45 بر

46 سر من

47 ….

48 از سوی جنگل گردبادی

49 سرخ و سیاه  و سوکوار آمد

50 و خاک در چشم جهان پاشید

51 می گفت:

52 جنگل

53 خوابش آشفته

54 از قارقار شوم زاغان هراسان

55 و از تقاتق مسلسل بود

56 و آن برگ

57 که صبح پایان را

58 به چشم عاشقان

59 پاشید

60 وز خون جوشان تو

61 رنگین شد

62 زبان سرخ جنگل بود

63 می ­گفت:

64 جنگل پر از مرد و مترسک بود

65 غربال می­کردند

66 سرب گدازان را مترسک­ها

67 و سینه ­ی مردان مشبک بود

68 دور می­شوم

69 پل نگاه می­کند مرا

70 پل مسافران بی شمار دیده است

71 مثل من عابران خسته را

72 پل هزارها هزار دیده است

73 پشت سر نگاه می­کنم

74 پل به جانب افق نگاه می­کند:

75 شاید آن مسافر بزرگ!

76 £

77 گردشی در امتداد بستر قدیم رود

78 با سکون آب­های مرده و

79 صبوری بزرگ پل

80 آه ! … من دلم برای رودها

81 ـ مسافران جاودانه ـ

82 لک زده است

83 مثل سیب سرخ قصه­ ها

84 عشق را

85 از میان

86 دو نیمه

87 می­کنیم

88 نیمه ­یی از آن برای تو

89 نیمه ­ی دگر برای من

90 بعد …

91 نیمه ­ها هم از میان ، دو پاره می­شوند

92 پاره­ یی از آن برای روح

93 پاره­ ی دگر

94 برای تن

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر

شاعر شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر چه کسی است ؟

شاعر شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر حسین منزوی می باشد.

شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر چیست ؟

قالب شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر اشعار پراکنده است

مضمون اصلی شعر بشنو اکنون که زیر زخم تبر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
حسین منزوی

بشنو اکنون از حسین منزوی اشعار پراکنده 137

اشعار پراکنده 137 ام از 142 اشعار پراکنده
بنر