🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
حمید مصدق

حمید مصدق

حمید مصدق
حمید مصدق

روزگاری رفت و از حمید مصدق اشعار پراکنده 30

اشعار پراکنده 30 ام از 49 اشعار پراکنده

روزگاری رفت و مردی

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59

1 روزگاری رفت و مردی

2 برنخاست

3 زین خراب آباد گردی برنخاست

4 دشمنان را دشمنی پیدا نشد

5 دوستان را هم نبردی برنخاست

6 هر که چون من گرم خویی پیشه

7 کرد

8 از دلش جز آه سردی برنخاست

9 صد ندا دادیم دشمن سر رسید

10 از میان جمع فردی برنخاست

11 درد از درمان گذشت و هیچ کس

12 از پی درمان دردی برنخاست

13 در ره آزادگی از جان حمید

14 چون مصدق رهنوردی برنخاست

15 آن توفان و آن سیلابها

16 کم کم آرامش گرفتند آبها

17 غیر از آن قومی که شد کشتی نشین

18 شد تهی از آدمی روی زمین

19 عاقبت کشتی به ساخل در نشست

20 نوح با یاران خویش از ورطه رست

21 زندگی بالندگی از سر گرفت

22 زندگانی جلوه ای دیگر گرفت

23 بگذرد تا زندگان هر کس پی کار فتاد

24 خاک شد گل گل چو خشت خام شد

25 خشت روی خشت پی تا بام شد

26 نوح را هم افتادش کار گل

27 کار گل را برگزید از جان و دل

28 ساخت از گل کوزه هایی چند نوح

29 داشت با آن کوزه ها پیوند نوح

30 تا که روزی یک ملک با احترام

31 نوح را آورد از حق این پیام

32 گفت : باید ک.زه ها را بشکنی

33 نوح در پاسخ هراسان گفت : نی

34 کوزه ها را ساختم با دست خویش

35 بشکنم گر کوزه دل گردد پریش

36 نیشتر گر کس به قلبم بر زند

37 نیکتر تا کوزه ها را

38 بشکند

39 بار دیگر آن ملک مد فرود

40 در سرای نوح گفت او را درود

41 کفت : حق گفتت که ای نوح نبی

42 چون تو جنباندی به سوی ما لبی

43 خواستی تا شویم از این چرخ پیر

44 منکران را از صغیر و کبیر

45 من فرستادم بسی توفان و سیل

46 بندگان را غرق کردم خیل خیل

47 خواستم چون بشکنی کوزه

48 ی گلت

49 کوزه بشکستن بسی شد مشکلت ؟

50 پس چه سان بی اعتنا بر جان خلق

51 خواستی تا بر کنم بنیان خلق ؟

52 خود جهان از زندگان آکندمی

53 پس چو گفتی بیخشان برکندمی

54 آن که خود یک کوزه را مشکل شکست

55 این چنین آسان جهانی دل شکست ؟

56 آن که را اندیشه ای همچون تو نیست

57 نیست در روی زمینش حق زیست ؟

58 نوح گریان سوی کوزه برد دست

59 کوزه ها بر سنگ نی بر سر شکست

حمید مصدق از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر روزگاری رفت و مردی اشعار پراکنده 30 ام از 49 اشعار پراکنده حمید مصدق می باشد
شعرنو قالب : اشعار پراکنده سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر روزگاری رفت و مردی

شاعر شعر روزگاری رفت و مردی چه کسی است ؟

شاعر شعر روزگاری رفت و مردی حمید مصدق می باشد.

شعر روزگاری رفت و مردی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر روزگاری رفت و مردی چیست ؟

قالب شعر روزگاری رفت و مردی اشعار پراکنده است

سبک شعر روزگاری رفت و مردی چیست ؟

سبک شعر روزگاری رفت و مردی سبک نوین است

مضمون اصلی شعر روزگاری رفت و مردی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
حمید مصدق

روزگاری رفت و از حمید مصدق اشعار پراکنده 30

اشعار پراکنده 30 ام از 49 اشعار پراکنده
بنر