-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دریغا فرهاد!
2 که در بازار
3 به چار سکه ی مسین
4 سودایش میکنند و
5 در غرفه ، شاه و شیرین
6 با پوزخندی از خنجر
7 تماشایش میکنند
8 ساده دلا فرهادا !
9 که تیشه و کوهش را
10 به فریبی
11 ستاندند و
12 نامه و خامه اش
13 به کف نهادند
14 ورنه
15 در شرمساری این کار و بار
16 هیچ اگر نه دیگر بار
17 فرقش را
18 به تیشه ای می شکافت
19 و آبروی عشق
20 باز میستاند
21 دریغا عشق!
22 بی آبرویا!
23 که چار سکه ی مسین در کف
24 چهره به آستین قبای ژنده می پوشد و
25 در هیاهوی بازار
26 با زخم خون چکانش در دل
27 از دیده ها،
28 گم میشود