1 ” بچه ها صبحتان بخیر ، سلام !
2 درس امروز ، فعل مجهول است
3 فعل مجهول چیست می دانید ؟
4 نسبت فعل ما به مفعول است … “
5 در دهانم زبان چو آویزی
6 در تهیگاه زنگ ، می لغزید .
7 صوت ناسازام آنچنان که مگر
8 شیشه بر روی سنگ می لغزید .
9 ساعتی داد آن سخن دادم
10 حق گقتار را ادا کردم
11 تا ز اعجاز خود شوم آگاه
12 ژاله را زان میان صدا کردم :
13 ” ژاله از درس من چه فهمیدی ؟”
14 پاسخ من سکوت بود سکوت …
15 ” د جواب بده ! کجا بودی ؟
16 رفته بودی به عالم هپروت ؟…”
17 خنده دختران و غرش من
18 ریخت بر فرق ژاله ، چون باران
19 لیک او بود غرق حیرت خویش
20 غافل از اوستاد و از یاران .
21 خشمگین ، انتقام جو ، گفتم :
22 ” بچه ها گوش ژاله سنگین است !”
23 دختری طعنه زد که :” نه خانم !
24 درس در گوش ژاله یاسین است “
25 باز هم خنده ها و همهمه ها
26 تند و پیگیر می رسید به گوش
27 زیر آتشفشان دیده من
28 ژاله آرام بود و سرد و خموش .
29 رفته تا عمق چشم حیرانم ،
30 آن دو میخ نگاه خیره او
31 موج زن ، در دو چشم بی گنهش
32 رازی از روزگار تیره او
33 آنچه در آن نگاه می خواندم
34 قصه غصه بود و حرمان بود
35 ناله ای کرد و در سخن آمد
36 با صدایی که سخت لرزان بود :
37 ” فعل مجهول ، فعل آن پدری است
38 که دلم را ز درد پر خون کرد
39 خواهرم را به مشت و سیلی کوفت
40 مادرم را ز خانه بیرون کرد
41 شب دوش از گرسنگی تا صبح
42 خواهر شیر خوار من نالید
43 سوخت در تاب تب ، برادر من
44 تا سحر در کنار من نالید
45 در غم آن دو تن ، دو دیده من
46 این یکی اشک بود و آن دگر خون بود
47 مادرم را دگر نمی دانم
48 که کجا رفت و حال او چون بود … “
49 گفت و نالید و آنچه باقی ماند
50 هق هق گریه بود و ناله او
51 شسته می شد به قطره های سرشک
52 چهره همچو برگ لاله او
53 ناله من به ناله اش آمیخت
54 که : ” غلط بود آنچه من گفتم
55 درس امروز ، قصه غم توست
56 تو بگو ! من چرا سخن گفتم ؟
57 فعل مجهول فعل آن پدری است
58 که تو را بی گناه می سوزد
59 آن حریق هوس بود که در او
60 مادری بی پناه ، می سوزد … “