-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به سینه میزندم سر دلی که کرده هوایت
2 دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت
3 نه یوسفم نه سیاوش به نفس کشتن و پرهیز
4 که آورد دلم ای دوست، تاب وسوسه هایت
5 تو را ز جرگه ی انبوه خاطرات قدیمی
6 برون کشیده ام و نهاده ام به صفایت
7 تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
8 نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت
9 گره به کار من افتاده است از غم غربت
10 کجاست چابکی دست های عقده گشایت؟
11 به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک
12 به خاکساری دل بین، که سر نهاده به پایت
13 “دلم گرفته برایت” زبان ساده ی عشق است
14 سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!!
15 حسین منزوی
16 عجب لبی ! شکرستان که گفته اند ، اینست
17 چه بوسه ! قند فراوان که گفته اند اینست
18 به بوسه حکم وصال مرا موشح کن
19 که آن نگین سلیمان که گفته اند اینست
20 تو رمز حسنی و می گنجی ام به حس اما
21 نگنجی ام به بیان آن که گفته اند اینست
22 مرا به کشمکش خیره با غم تو چه کار ؟
23 که تخته پاره و توفان که گفته اند اینست
24 کجاست بالش امنی که با تو سر بنهم
25 که حسرت سر و سامان که گفته اند اینست
26 نسیمت آمد و رؤیای دفترم آشفت
27 نه شعر ، خواب پریشان که گفته اند اینست
28 غم غروب و غم غربت وطن بی تو
29 نماز شام غریبان که گفته اند اینست
30 حسین منزوی