چشم‌هام از عباس معروفی اشعار پراکنده 5

1 چشم‌هام

2 برای همه جا

3 در و پنجره می‌سازد

4 شاید بیایی

5 عاشق چشم‌هات باشم

6 از در راهم می‌دهی

7 یا از پنجره بیایم؟

8 کف دست‌هام را بر صورت پنجره

9 سرد می‌کنم

10 بر کلمه‌هات چشم می‌کشم

11 بوی تنت را در ذهنم می‌چرخانم

12 که چیزی نبینم دیگر.

13 برای بودنت چه کنم

14 آقای من؟

15 و حالا باز برگشته‌ام

16 مرا نمی‌بینی

17 مثل سایه در اتاق راه می‌روم.

18 و می‌روم

19 که دنبال تو بگردم

20 دوری تو

21 مزه‌ی قبر می‌دهد چقدر

22 این گلدان هم پژمرد

23 کسی آبش نداده بود

24 دست‌هات توی دست‌هام بود

25 و بیدار شدم

26 می‌خواهم

27 باز چشم‌هام را ببندم

28 سراسیمه می‌آیی

29 خودت را می‌سپاری به دست‌های من

30 با تنت چکار کنم؟

31 پلک می‌زنم

32 و به سقف خیره می‌شوم

33 با نبودنت چکار کنم؟