حسین منزوی

حسین منزوی

حسین منزوی
حسین منزوی

با آن دهان که رازی از حسین منزوی اشعار پراکنده 9

اشعار پراکنده 9 ام از 142 اشعار پراکنده

با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45

1 با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده

2 حرفی نگفته داری؟ یا بوسه ای نداده؟

3 حرفی که می توان داشت ، اما نمی توان گفت

4 چون حرف کودکانی تازه زبان گشاده

5 یا بوسه ای معطل بین دو حس کج تاب

6 بین لب و تزلزل ، بین دل و اراده

7 گر شرم راه بسته است ، بر حرف و بوسه ، با هم

8 بگذار تا بگردند ، یک دور شرم و باده

9 وان گاه باش لَختی تا هردو را ببینی

10 مستی سواره در پیش، شرم از پِی اش پیاده

11 شرم ار نمی گذارد حرف نگفته ات را

12 بگذار من بگویم ، لب بر لبت نهاده

13 باد این دریدگی را از شرم غنچه آموخت

14 چندان که کرد شرمت شوق مرا زیاده

15 رازیست با تو و عشق ، مثل زمین و خورشید

16 عشق از تو زاده آری ، اما تو را که زاده ؟

17 حسین منزوی

18 حكمم از زمین رها شدن نبود

19 سرنوشت من خدا شدن نبود

20 از هزار چوب خیزران یكی

21 در قواره ی عصا شدن نبود

22 گیرم استخوان به نیش هم كشید

23 سگ به جوهر هما شدن نبود

24 از چهل در طلسم قصه ام

25 هیچ یك برای واشدن نبود

26 تو در آینه شما شدی ولی

27 با منت توان ما شدن نبود

28 آری آشنا شدن هم از نخست

29 جز به خاطر جدا شدن نبود

30 حسین منزوی

31 گزیدم از میان مرگ ها این گونه مردن را

32 تورا چون جان فشردن در بر آن گه جان سپردن را

33 خوشا از عشق مردن ای که طعم تو

34 حلاوت می دهد حتی شرنگ تلخ مردن را

35 چه جای شکوه زاندوه تو،وقتی دوست تر دارم

36 من از هر شادی دیگر غم عشق تو خوردن را

37 تو آن تصویر جاویدی که حتی مرگ جادویی

38 نداند نقشت از لوح ضمیر من ستردن را

39 کنایت بر فراز دار زد جانبازی منصور

40 که اوج این است این،در عشق بازی پا فشردن را

41 مرا مردن بیاموز و بدین افسانه پایان ده

42 که دیگر برنمی تابد دلم نوبت شمردن را

43 کجایی ای نسیم نابهنگام ای جوانمرگی

44 که ناخوش دارم از باد زمستانی فسردن را

45 ( اشعار حسین منزوی )

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده

شاعر شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده چه کسی است ؟

شاعر شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده حسین منزوی می باشد.

شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده چیست ؟

قالب شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده اشعار پراکنده است

مضمون اصلی شعر با آن دهان که رازی ست،نه بسته ، نه گشاده چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
حسین منزوی

با آن دهان که رازی از حسین منزوی اشعار پراکنده 9

اشعار پراکنده 9 ام از 142 اشعار پراکنده
بنر