-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اي گيسوان رهاي تو از آبشاران رهاتر
2 چشمانت از چشمه سارانِ صافِ سحر با صفاتر
3 با تو براي چه از غربت دست هايم بگويم ؟
4 اي دوست ! اي از غم غربت من به من آشناتر
5 من با تو از هيچ ، از هيچ توفان هراسي ندارم
6 اي ناخداي وجود من ! اي از خدايان خداتر!
7 اي مرمر سينه ي تو در آن طرفه پيراهن سبز
8 از خرمن ياس ، در بستر سبزه ها دلرباتر
9 اي خنده هاي زلال تو در گوش ذرات جانم
10 از ريزش مي به جام آسماني تر و خوش صداتر
11 بگذار راز دلم را بداني : تو را دوست دارم
12 اي با من از رازهايم صميمي تر و بي رياتر
13 آري تو را دوست دارم ،وگر اين سخن باورت نيست
14 اينك نگاه ستايشگرم از زبانم رساتر
15 حسین منزوی
16 چه گرمی ، چه خوبی ، شرابی ؟ چه هستی ؟
17 بهاری ؟ گلی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟
18 چه هستی که آتش به جانم کشیدی ؟
19 سرود خوشی ؟ شعر نابی ؟ چه هستی ؟
20 چه شیرین نشستی به تخت وجودم
21 خدا را ، غمی ؟ التهابی ، چه هستی ؟
22 فروغ که از چشم من می گریزی ؟
23 و یا ای همه خوب ، خوابی ؟ چه هستی ؟
24 شدم شاد تا خنده کردی به رویم
25 تو بخت منی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟
26 لب تشنه ام از تو کامی نگیرد
27 فریبی ؟ دروغی ؟ سرابی ؟ چه هستی ؟
28 تو از دختران ترنج طلایی ؟
29 و یا از پری های آبی ؟ چه هستی ؟
30 تو را از تو می پرسم ای خوب خاموش
31 چه هستی ؟ خدا را جوابی ، چه هستی ؟
32 حسین منزوی
33 عشقت آموخت به من رمز پريشاني را
34 چون نسيم از غم تو بي سر و ساماني را
35 بوي پيراهني اي باد بياور ، ور نه
36 غم يوسف بكشد ، عاشق كنعاني را
37 دور از چاك گريبان تو آموخت به من
38 گل من غنچه صفت ، سر به گريباني را
39 آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت
40 مرغ خو كرده به پرواز گلستاني را
41 ليلي من ! غم عشق تو بنازم كه كشي
42 به خيابان جنون ، قيس بياباني را
43 اينك آن طرف شقايق ، دل من مركز سوزش
44 داغ بر دل بنهد لاله ي نعماني را
45 همه ، باغ دلم آثار خزان دارد ، كو ؟
46 آن كه سامان بدهد اين همه ويراني را
47 ( اشعار حسین منزوی )