-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لعنت به تو ای هرزه ی منفور تبهکار
2 جانم همه در بزم سیاه تو تبه شد
3 لعنت به تو ، هر جاییِ مطرود گنه کیش
4 روزم همه در پای تو چون شام سیه شد
5 هر بوسه ی ننگین تو داغیست به رویم
6 نفرین شده ی ملت خویشم ز گناهت
7 دیگر نه منم شاعر گمراه هوسباز
8 گمگشته به تاریکی چشمان سیاهت
9 چون مرد جذامی پریشان پلیدی
10 انگشت نمایم سر هر کوچه ی این شهر
11 برخیز که بهتان رفیقان جگرم سوخت
12 همت بنما بر لب خشکم بچکان زهر
13 من هر چه کشیدم ز برای تو کشیدم
14 کوشش بکن و خنجر تیزی به تنم کش
15 قصه ی تلخیست نخواهم
16 از خون تنت نقش سگی بر کفنم کش سگ بودی و هر لحظه به دنبال هوس ها
17 هر لمحه به در گاه کسی پوزه کشیدی
18 تن بر لجن شهوت هر غیر فکندی
19 از جام گنهکاری هر مرد چشیدی
20 شب بودم و ننگت به دل خویش نهفتم
21 تا بر سر بازار ندانند که بودی
22 این درد مرا کُشت که هر بی خبری گفت
23 هر شام به آغوش کسی صبح نمودی
24 یکبار گنه کردم و زخمی ز گنه ماند
25 زخمی ز گنه مانده ، روان می جَوَد ای زن
26 خونیست به چشمم که اگر پلک گشایم
27 بس راز کند فاش و به دامن رود ای زن
28 بسیار در این باره سرودند که نصرت
29 زنجیر محبت به وطن را بگسسته
30 یاران همه در راه ولی شاعر آنان
31 در راه تو ای روسپی پست ، نشسته
32 بگذار بگویند ، سزاوارم و دانم
33 کفاره ی کامیست که بیگاه چشیدم
34 بدرود ، که در آتش مردم بنشستم
35 بدرود ، ز گرداب هوس پای بریدم
36 نصرت رحمانی
37 لیلی
38 چشمت خراج سلطنت شب را
39 از شاعران شرق طلب میکند
40 من آبروی حرمت عشقم
41 هشدار
42 تا به خاک نریزی
43 من آبروی عشقم
44 لیلی
45 پر کن پیاله را
46 آرامتر بخوان
47 آواز فاصلههای نگاه را
48 در کوچههای فرصت و میعاد!
49 بگشای بند موی، بیفشان
50 شب را میان شب
51 با من بدار حوصله، اما
52 نه با عتاب!
53 گفتی:
54 گل در میان دستت میپژمرد
55 گفتم که:
56 خواب
57 در چشمهای مان به شهادت رسیده است
58 گفتی که:
59 خوب ترینی
60 آری، خوبم
61 شعرترم
62 تاج سه ترک عرفانم
63 درویشم
64 خاکم
65 آیینهدار رابطهام بنشین
66 بنشین کنار حادثه بنشین
67 یاد مرا به حافظه بسپار
68 اما…، نام مرا
69 بر لب مبند که مسموم میشوی
70 من داغ دیدهام
71 لیلی
72 از جای پای تو
73 بر آستانهی درگاه
74 بوی فرار میآید
75 آتش مزن به سینهی بستر
76 با عطر پیکر برهنهی سبزت
77 بنشین
78 بانوی بانوان شب و شعر
79 خانم
80 لیلی
81 کلید صبح
82 در پلکهای توست
83 دست مرا بگیر
84 از چارراه خواب گذر کن
85 بگذار و بگذریم زین خیل خفتگان!
86 دست مرا بگیر
87 تا بسرایم
88 در دستهای من بال کبوتریست
89 لیلی
90 من آبروی عاشقان جهانم
91 هشدار تا به خاک نریزی
92 من پاسدار حرمت دردم
93 چشمت خراج میطلبد
94 آنک خراج
95 لیلی
96 وقتی که پاک میکنی خط چشمت را
97 دیوارهای این شب سنگین را
98 در هم شکسته وای … که بیداد میکنی
99 وقتی که پاک میکنی خط چشمت را
100 در باغهای سبز تنت شب را
101 آزاد میکنی
102 لیلی
103 بی مرز باش
104 دیوار را ویران کن
105 خط را به حال خویش رها کن
106 بی خط و خال باش
107 با من بیا همیشه ترین باش
108 بارید شب
109 بارش سیل اشکها شکست
110 خط سیاه دایرهی شب را
111 خط پاک شد
112 گل در میان دستم پر پر زد و فسرد
113 در هم دوید خط
114 ویران شد!
115 لیلی
116 بی مرز عشقبازی کن
117 بی خط و خال باش
118 با من بیا که خوب ترینم
119 با من که آبروی عشقم
120 با من که
121 شعرم
122 شعرم
123 شعرم
124 وای…. در من وضو بگیر
125 سجادهام، بایست کنارم
126 رو کن به من که قبلهی عشاقم
127 آنگه نماز را
128 با بوسهای بلند
129 قامت ببند
130 لیلی
131 با من بودن خوب است
132 من میسرایمت.
133 مگو قفس
134 نفسم می برد و می میرم
135 مگو قفس
136 قفس برای مردم آزاده همیشه زندان است
137 مگو قفس
138 که من از شنیدن نامش هراسانم
139 مگو
140 شنیده ام که گفتی دوستش دارم
141 نمی کنم باور
142 اگر حقیقت دارد
143 ای مهربان ترین با من
144 دیگر مگو قفس
145 بگو که آزادی!
146 ((نصرت رحمانی))