لعنت به تو ای از نصرت رحمانی اشعار پراکنده 12

نصرت رحمانی

آثار نصرت رحمانی

نصرت رحمانی

لعنت به تو ای هرزه ی منفور تبهکار

1 لعنت به تو ای هرزه ی منفور تبهکار

2 جانم همه در بزم سیاه تو تبه شد

3 لعنت به تو ، هر جاییِ مطرود گنه کیش

4 روزم همه در پای تو چون شام سیه شد

5 هر بوسه ی ننگین تو داغیست به رویم

6 نفرین شده ی ملت خویشم ز گناهت

7 دیگر نه منم شاعر گمراه هوسباز

8 گمگشته به تاریکی چشمان سیاهت

9 چون مرد جذامی پریشان پلیدی

10 انگشت نمایم سر هر کوچه ی این شهر

11 برخیز که بهتان رفیقان جگرم سوخت

12 همت بنما بر لب خشکم بچکان زهر

13 من هر چه کشیدم ز برای تو کشیدم

14 کوشش بکن و خنجر تیزی به تنم کش

15 قصه ی تلخیست نخواهم

16 از خون تنت نقش سگی بر کفنم کش سگ بودی و هر لحظه به دنبال هوس ها

17 هر لمحه به در گاه کسی پوزه کشیدی

18 تن بر لجن شهوت هر غیر فکندی

19 از جام گنهکاری هر مرد چشیدی

20 شب بودم و ننگت به دل خویش نهفتم

21 تا بر سر بازار ندانند که بودی

22 این درد مرا کُشت که هر بی خبری گفت

23 هر شام به آغوش کسی صبح نمودی

24 یکبار گنه کردم و زخمی ز گنه ماند

25 زخمی ز گنه مانده ، روان می جَوَد ای زن

26 خونیست به چشمم که اگر پلک گشایم

27 بس راز کند فاش و به دامن رود ای زن

28 بسیار در این باره سرودند که نصرت

29 زنجیر محبت به وطن را بگسسته

30 یاران همه در راه ولی شاعر آنان

31 در راه تو ای روسپی پست ، نشسته

32 بگذار بگویند ، سزاوارم و دانم

33 کفاره ی کامیست که بیگاه چشیدم

34 بدرود ، که در آتش مردم بنشستم

35 بدرود ، ز گرداب هوس پای بریدم

36 نصرت رحمانی

37 لیلی

38 چشمت خراج سلطنت شب را

39 از شاعران شرق طلب می‌کند

40 من آبروی حرمت عشقم

41 هشدار

42 تا به خاک نریزی

43 من آبروی عشقم

44 لیلی

45 پر کن پیاله را

46 آرام‌تر بخوان

47 آواز فاصله‌های نگاه را

48 در کوچه‌های فرصت و میعاد!

49 بگشای بند موی، بیفشان

50 شب را میان شب

51 با من بدار حوصله، اما

52 نه با عتاب!

53 گفتی:

54 گل در میان دستت می‌پژمرد

55 گفتم که:

56 خواب

57 در چشم‌های مان به شهادت رسیده است

58 گفتی که:

59 خوب ترینی

60 آری، خوبم

61 شعرترم

62 تاج سه ترک عرفانم

63 درویشم

64 خاکم

65 آیینه‌دار رابطه‌ام بنشین

66 بنشین کنار حادثه بنشین

67 یاد مرا به حافظه بسپار

68 اما…، نام مرا

69 بر لب مبند که مسموم می‌شوی

70 من داغ دیده‌ام

71 لیلی

72 از جای پای تو

73 بر آستانه‌ی درگاه

74 بوی فرار می‌آید

75 آتش مزن به سینه‌ی بستر

76 با عطر پیکر برهنه‌ی سبزت

77 بنشین

78 بانوی بانوان شب و شعر

79 خانم

80 لیلی

81 کلید صبح

82 در پلک‌های توست

83 دست مرا بگیر

84 از چارراه خواب گذر کن

85 بگذار و بگذریم زین خیل خفتگان!

86 دست مرا بگیر

87 تا بسرایم

88 در دست‌های من بال کبوتری‌ست

89 لیلی

90 من آبروی عاشقان جهانم

91 هشدار تا به خاک نریزی

92 من پاسدار حرمت دردم

93 چشمت خراج می‌طلبد

94 آنک خراج

95 لیلی

96 وقتی که پاک می‌کنی خط چشمت را

97 دیوارهای این شب سنگین را

98 در هم شکسته وای … که بیداد می‌کنی

99 وقتی که پاک می‌کنی خط چشمت را

100 در باغ‌های سبز تنت شب را

101 آزاد می‌کنی

102 لیلی

103 بی مرز باش

104 دیوار را ویران کن

105 خط را به حال خویش رها کن

106 بی خط و خال باش

107 با من بیا همیشه ترین باش

108 بارید شب

109 بارش سیل اشک‌ها شکست

110 خط سیاه دایره‌ی شب را

111 خط پاک شد

112 گل در میان دستم پر پر زد و فسرد

113 در هم دوید خط

114 ویران شد!

115 لیلی

116 بی مرز عشق‌بازی کن

117 بی خط و خال باش

118 با من بیا که خوب ترینم

119 با من که آبروی عشقم

120 با من که

121 شعرم

122 شعرم

123 شعرم

124 وای…. در من وضو بگیر

125 سجاده‌ام‌، بایست کنارم

126 رو کن به من که قبله‌ی عشاقم

127 آنگه نماز را

128 با بوسه‌ای بلند

129 قامت ببند

130 لیلی

131 با من بودن خوب است

132 من می‌سرایمت.

133 مگو قفس

134 نفسم می‌ برد و می‌ میرم

135 مگو قفس

136 قفس برای مردم آزاده همیشه زندان است

137 مگو قفس

138 که من از شنیدن نامش هراسانم

139 مگو

140 شنیده‌ ام که گفتی دوستش دارم

141 نمی‌ کنم باور

142 اگر حقیقت دارد

143 ای مهربان‌ ترین با من

144 دیگر مگو قفس

145 بگو که آزادی!

146 ((‫نصرت رحمانی‬))

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر