1 بيست و چهار منزل روشن،
2 اندام نور را،
3 در خون زرد لحظه، گذر دادهاند.
4 روز آمده است !
5 انگار هوش آدميان
6 در جسم سرد آب نشسته است.
7 آنك كرانه !
8 اسبي سپيد ميگذرد…
9 (اشعار یدالله رؤیایی)
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در پیش چشم تشنه من بر گشود
2 دریا كتاب سبز خیال
1 من از جزيره هاي نجات
2 من از دماغه هاي اميد
1 شاید این لحظه لحظه آخر
2 شاید این پله آخرین پله ست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به