سنتوری از حسین منزوی اشعار پراکنده 122

حسین منزوی

آثار حسین منزوی

حسین منزوی

سنتوری

1 سنتوری

2 زیر پا

3 می­گذارم

4 تا برای تو

5 از رف

6 پایین آرم

7 قدیمی ­ترین ترانه ­ای را که

8 گلوی انسانی

9 خوانده است

10 نخستین شاعر

11 نخستین آهش را

12 برای تو کشید

13 و انسانی غارنشین

14 نخستین گل را

15 به دیوار

16 با شرم گونه­ های تو

17 تصویر کرد

18 از عشق زاده شدی

19 در خویش قد کشیدی

20 با مرگ بالیدی

21 میان مثلث ایستاده­ای

22 در نقطه­ی تلاقی خطوطی

23 که از زوایای حقیقت

24 به هم رسیده­اند

25 تو را چه بنامم؟

26 تا دریچه را

27 رو به باغی بگشاید

28 که صدای پرپر شدنش

29 به زمزمه­ های تو

30 در عصرهای دلتنگی

31 می­ماند

32 نامت، رازی است

33 که سنگ را به نسیم و

34 نسیم را به توفان

35 بدل می­کند

36 و آتش

37 در گلستان ابراهیم

38 می­افکند

39 مرا

40 زهره­ ی آن نیست

41 که نامت را

42 به زبان آرم

43 در تو می­نگرم و

44 می­میرم

45 طعمی

46 به دهان خود،

47 بدهکار نیستم

48 به چیدن مانده ­ام

49 نه

50 به چشیدن

51 فرسنگ­ها

52 دینی

53 به من ندارند

54 به رفتن زنده ­ام

55 نه

56 به رسیدن

57 راهم ببر

58 بی پروای آن که

59 به سر در افتم

60 تیمارم کن

61 با بند بند انگشتان گره دارت

62 تیمارم کن

63 تنها

64 دست­های تو

65 که پیراهن دریده­ ی یوسف را

66 در آبروی زلیخا

67 کُر

68 داده ­اند

69 سمت خواب نوازش را

70 می­دانند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر