- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زما همی گذری و به ما نمی نگری چه جرم رفت و جنایت چرا نمی نگری
2 ز جور آنکه قفا سوی ما کنی و روی همی کنیم فغان وز قفا نمی نگری
3 هزار سوخته دل از پی تو وای کنان چه شوخ چشم نگاری که وا نمی نگری
4 چه کافری تو که هیچ از خدا نمی ترسی به هیچ بنده برای خدا نمی نگری
5 خوش است از نظر لطف شاه حال گدا تو شاه حسنی و حال گدا نمی نگری
6 هزار جا سر راهت گرفته هرکس و تو ز ناز سوی کسان هیچ جا نمی نگری
7 به پیش پای تو جامی همی نهد سر خویش ولی چه سود چو تو پیش پا نمی نگری