- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد شب را و روز را به هم آغوشی آورد
2 لعلت به خط سبز چو ساقی شود به بزم خضر و مسیح را به قدح نوشی اورد
3 بیخود شدم ز لعل تو آری همین بود خاصیت شراب که بیهوشی آورد
4 چون در قبا خرام کنی شوق خدمتت ارباب خرقه را به قباپوشی آورد
5 از یاد توست زندگیم می نمی خورم مستی مبادم از تو فراموشی آورد
6 هرجا رسی چو شاه رقیبت به پیش راه بر عاشقان سیاست چاووشی آورد
7 بر طوطیان هند ببندد زبان نطق جامی چو رو به سحر سخن کوشی آورد