زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد از جامی غزل 202

زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد

1 زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد شب را و روز را به هم آغوشی آورد

2 لعلت به خط سبز چو ساقی شود به بزم خضر و مسیح را به قدح نوشی اورد

3 بیخود شدم ز لعل تو آری همین بود خاصیت شراب که بیهوشی آورد

4 چون در قبا خرام کنی شوق خدمتت ارباب خرقه را به قباپوشی آورد

5 از یاد توست زندگیم می نمی خورم مستی مبادم از تو فراموشی آورد

6 هرجا رسی چو شاه رقیبت به پیش راه بر عاشقان سیاست چاووشی آورد

7 بر طوطیان هند ببندد زبان نطق جامی چو رو به سحر سخن کوشی آورد

عکس نوشته
کامنت
comment