- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زبهر داغ که مستان علاج می طلبند که جام می شکنند و زجاج می طلبند
2 فروغ مشعله شمع راه تیره دلان چراغ در دل شبهای واج می طلبند
3 شکوه تاج شکستند و تخت مرگ زدند زهم هنوز نهان تخت و تاج می طلبند
4 مباد لذت بیماری دل آنان را که اعتدال زبهر مزاج می طلبند
5 فغان زجلوه آن هست کاهل دین بدعا زبهر طاعت ایزد رواج می طلبند
6 گذر بکوچه همت مبادشان عرفی که کام دل ز در احتیاج می طلبند