داد ذوالنون به بایزید پیام از جامی هفت اورنگ 9

داد ذوالنون به بایزید پیام

1 داد ذوالنون به بایزید پیام کای گرفته به خواب خوش آرام

2 سر برآور که وقت بیگه گشت پای در نه که کاروان بگذشت

3 بایزیدش جواب داد که مرد آن بود در سرای صلح و نبرد

4 که رود شب به خواب از همه پیش بامدادان رسد به منزل خویش

5 سر به بالین نهد به فرقت یار صبحدم پیش او شود بیدار

6 لیک در مجمع طلبکاران باشد این خواب خواب بیداران

7 هر که عمری ز خواب دیده نبست ندهد این خواب یکدم او را دست

عکس نوشته
کامنت
comment