- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داد ذوالنون به بایزید پیام کای گرفته به خواب خوش آرام
2 سر برآور که وقت بیگه گشت پای در نه که کاروان بگذشت
3 بایزیدش جواب داد که مرد آن بود در سرای صلح و نبرد
4 که رود شب به خواب از همه پیش بامدادان رسد به منزل خویش
5 سر به بالین نهد به فرقت یار صبحدم پیش او شود بیدار
6 لیک در مجمع طلبکاران باشد این خواب خواب بیداران
7 هر که عمری ز خواب دیده نبست ندهد این خواب یکدم او را دست