1 زلف تو که می برد بآسانی دل من خیره بدادمش بنادانی دل
2 بر روی توش دوش پریشان دیدم بگذاشتم آنجا ز پریشانی دل
1 تا بکف جام می توانم دید زهد و سالوس کی توانم دید؟
2 نکنم یاد زهد و صومعه هیچ تا رخ ترک فی توانم دید
1 لشکر نوروز بصحرا رسید موسم شادیّ و تماشا رسید
2 ز آمدن گل ببشارت ز پیش عید رسید اینک و زیبا رسید
1 ز رویت دسته گل می توان کرد ز زلفت شاخ سنبل می توان کرد
2 ز قدّ چفتۀ من در ره عشق بر آب دیده ام پل می توان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به