زلف ترک من صبا هردم مشوش می‌کند
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
1 زلف ترک من صبا هردم مشوش می‌کند تا دماغ عاشقان از بوی آن خوش می‌کند
2 با زمین مرده ابر نوبهاری کی کند آنچه با من بوی زلف یار سرکش می‌کند
3 از لطافت ترک من گویی که هست آب حیات خاصه آن ساعت که طبعش همچو آتش می‌کند
4 سبزه و آب و شراب و شاهد و رود و سرود گر نباشد روی ترکم کار هر شش می‌کند
5 هر بهاری گل به دامن می‌کند زر پیشکش تا خطابش ترک من ادنی وادش می‌کند
6 چون به مژگان خون عالم می‌تواند ریختن از چه ترکم هر زمان آهنگ ترکش می‌کند
7 گر ز ترکی ریخت چشم ترک او خون همام چون که صید لاغر است از ننگ ترکش می‌کند