زلف مشکین تو سرمایهٔ از جویای تبریزی غزل 526

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد

1 زلف مشکین تو سرمایهٔ سودا باشد شور مجنون ز همین سلسله برپا باشد

2 کی چو مجنون شود از دشت نوردی رسوا هر کرا پردهٔ دل دامن صحرا باشد

3 عشق با نغمه همانا که ز یک سلسله است هر قدر پرده نشین آمده رسوا باشد

4 عالم وصل شد سیر گهت همچو حباب چشم بر هم چو زنی جوش تماشا باشد

5 بسکه ویرانهٔ مجنون تو وحشت خیز است جغد در ساحت این غمکده عنقا باشد

6 عالم و هر چه در او، باد به غیر ارزانی!‏ یارب آن در گرانمایه ز جویا باشد

عکس نوشته
کامنت
comment