زلف جادو بگسلاند حلقهٔ از آشفتهٔ شیرازی غزل 26

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

زلف جادو بگسلاند حلقهٔ زنجیر را

1 زلف جادو بگسلاند حلقهٔ زنجیر را عاقلان دیوانه‌ام کو چارهٔ تدبیر را

2 تا که پیران عشق می‌ورزند با این نوجوان من نمی‌گویم دگر عیب جوان و پیر را

3 از کمان چرخ تیری کآید از شصت قضا زابروی و مژگان تو دارد کمان و تیر را

4 افکند خود را سراسیمه ز چین در دشت فارس گر به چین طره‌ات چشم اوفتد نخجیر را

5 رسم این باشد که شیر آهو کند دایم شکار آهوان تو کند نخجیر غمزه شیر را

6 تیغ بر دست تو و می‌آید از ره مدعی جهد کن بر کشتنم کآفت بود تأخیر را

7 سوختن در آتش دوزخ اگر تقدیر ماست من گریزم در تو چون تو قادری تقدیر را

8 از پی تقصیر آشفته به کوی خود مپیچ حاجی اندر کعبه لابد می‌کند تقصیر را

9 رشته مهر علی حبل‌المتین دین بود زاهدا بردار از ره دانهٔ تزویر را

عکس نوشته
کامنت
comment