1 زلف که گرفت خون من در گردن انداخت کمند عشق در هر گردن
2 نشگفت اگر شکست سر تا پایش روزی صد ره چو می فتد بر گردن
1 عشق تو گردست در زمانه برآرد ز آدمیان قحط جاودان برآرد
2 رخصت آهی بده که تا دل تنگم یک نفس آخر بدین بهانه برآرد
1 نگار دل سیاهم لاله رنگیست چو غنچه بسته طبعی، چشم تنگیست
2 چو بیماریست چشم نا توانش که بر دوشش ز غمزه نیم لنگیست
1 ای روی تو آرزوی دلها شادیّ غمت به روی دلها
2 ای حلقۀ زلف تو همیشه آشفته ز گفتوگوی دلها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به