- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف را شانه زن، که رعنایی چشم را سرمه کش که زیبایی
2 فتنه برخاست،دل یقین دانست که تو سر فتنهای غوغایی
3 پرده ما دریده ای صد بار وز پس پرده روی ننمایی
4 تو بدان زلف و رو، بروز و بشب فتنه عاشقان شیدایی
5 عشق ورزیدی از برای نجات روز پیری و گاه برنایی
6 جان و دل مست حیرتند مدام که نه با مایی و نه بر مایی
7 قاسم از وجد و سور ننشیند جان ما نای و یار ما نایی