- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلال جام خضر، دردی مدام من است مقیم دیر گوشه مغان، مقام من است
2 دلم زباده دور الست، رنگی یافت هنوز بویی از آن باده، در مشام من است
3 لبم ز شکر شکر لب تو، یابد، کام چه شکرهاست مرا، کین شکر به کام من است
4 مرا که نام برآوردهام، به بدنامی همین بس است، که در نامه تو نام من است
5 هزار ساله ره آمد ز ما و من تا دوست اگر برون نهم از ما قدم، دو گام من است
6 به شام و صبح کنم یاد زلف و عارض تو که ذکر زلف و رخت، ورد صبح و شام من است
7 به هرکجا که رسم پای باد، میبوسم که او به دوست، رساننده سلام من است
8 چو بود کار دلم خام، چاره کارش ز عقل میطلبیدم، که او امام من است
9 مرا ز مصطبه، خمار گفت کای سلمان بیا که پختن آن کار، کار خام من است