زو یکی پرسید کای از عطار نیشابوری منطق‌الطیر 7

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

زو یکی پرسید کای صاحب قبول

1 زو یکی پرسید کای صاحب قبول تو چه می‌گویی ز یاران رسول

2 گفت من از حق نمی‌آیم به سر کی توانم داد از یاران خبر

3 گرنه در حق جان و دل گم دارمی یک نفس پروای مردم دارمی

4 آن نه من بودم که در سجده گهی خار در چشمم شکست اندر رهی

5 بر زمین خونم روان شد از بصر من ز خون خویش بودم بی‌خبر

6 آنک او را این چنین دردی بود کی دل کار زن و مردی بود

7 چون نبودم تا که بودم خودشناس دیگری را کی شناسم در قیاس

8 تو درین ره نه خدا و نه رسول دست کوته کن ازین رد و قبول

9 تو کفی خاکی درین ره خاک شو از تبرا و تولا پاک شو

10 چون کفی خاکی سخن از خاک گوی جمله را تو پاک دان و پاک گوی

عکس نوشته
کامنت
comment