- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مدتی شد که زیاران سر دوری داری ما نداریم شکیب از تو صبوری داری
2 خود تو شمعی نبود شمع زپروانه نفور از عنادل زچه ای گل سردوری داری
3 مردم آسا زبصر غائب و پنهان زنظر پری این شیوه ندارد که تو حوری داری
4 سرو من سنبل و سوری و سمن بار آرد گر تو سرو و سمن و سنبل و سوری داری
5 نور خورشید بر اطراف جهان میتابد مرغ شب بیخبری علت کوری داری
6 از نمکدان بت شیرین لب من شکر ریخت ای نمک گر تو همین فخر بشوری داری
7 تا گرفتار در این ظلمت نفسی ایدل چه تمتع تو از این پیکر نوری داری
8 لغت عشق به برهان محبت درج است گر تتبع تو بفرهنگ سروری داری
9 دین بجز حب علی نیست زآشفته بپرس بگذر ای شیخ گر انکار ضروری داری
10 نه خدائی نه پیمبر ولی از غیب آگه که تو خود علم حصولی و حضوری داری