-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زتن بریدن جان پیش عاشق آسانست زجان بریدن جانان هزار چندانست
2 چه نور بود ندانم بنار ابراهیم که آتشش همه باغ گلست و ریحانست
3 اگر تو زهر فرستی بکام من حلواست نمک بسای بداغم که عین درمانست
4 نظر زکوی تو کردن بسوی کعبه خطاست که دل بغیر تو دادن خلاف ایمانست
5 اگر تو حکم کنی سر بنه بتیغ نهم که بندگان تو را سر بخط فرمانست
6 ننالم ار بخورم صد هزار زخم از تو اگر بنالم گاهی زداغ هجرانست
7 تفاوتی که زعشاق هست بازهاد همان تفاوت بین الدواب و انسانست
8 مرا نظر بگل خویش و بوستان بانرا گمان که این زتماشائیان بستانست
9 کمینه ابجدی مکتب فلاطونست که عقل در بر عشق تو طفل نادانست
10 شکنج زلف پریشان در آینه بنگر مکن تو عیب بر آشفته گر پریشانست
11 میان ممکن و واجب علیست واسطه ای که واجب است ولی در لباس امکانست