- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زتو چون خبر بگیرم که زخود خبر ندارم بکه بنگرم که جز تو بکسی نظر ندارم
2 بشب فراق چون شمع که بسوزد اشتیاقم چکنم بشام وصلت که زخود خبر ندارم
3 من از این شکردهنان همه عمر صبر کردم زدرخت صبر زین بس طمع شکر ندارم
4 ثمروفا و مهر است که بباغ عشق آن گل منم آن نهال بی بر که جز این ثمر ندارم
5 همه جای رانده گشتم چه زکعبه چه خرابات تو از این درم چه رانی که در دگر ندارم
6 بهوای پرفشانی بقفس زجای جستم خبرم نبود از خویش که بال و پر ندارم
7 همه تن شدم چو آتش زشرار عشق اما بتو سنگدل خدا را چکنم اثر ندارم
8 منم و دو دیده دل بمصاف ترک چشمت زبرای تیر مژگان بجز این سپر ندارم
9 تو بمصر حسن یوسف من و عشق پیر کنعان نتوانم اینکه گویم که غم پسر ندارم
10 بعلی بریم آشفته شکایت از اعادی که جز او بهر دو عالم شه دادگر ندارم