زلفت که رفت رونق مشک سیاه ازو از جامی غزل 264

زلفت که رفت رونق مشک سیاه ازو

1 زلفت که رفت رونق مشک سیاه ازو مشکین شود نفس چو برآریم آه ازو

2 دارد دل از عنایت تو چشم یک نگاه چندین مدار چشم عنایت نگاه ازو

3 این مهر نیست ماه رخت کرد جلوه ای عکسی گرفت آینه صبحگاه ازو

4 زندان اهل دل بود این کاخ زرنگار خوشوقت عارفی که بدر برد راه ازو

5 زینسان که زلف تو سر چاه ذقن نهفت بس مرد رهنورد که افتد به چاه ازو

6 چون ابر نوبهار به خاکم چو بگذری خیزد فغان و آه به جای گیاه ازو

7 جامی اگر ز لطف تو عذر گناه خواست لطفی نما و در گذران این گناه ازو

عکس نوشته
کامنت
comment